گنجور

شمارهٔ ۳۴۷

کوته نظران زلف سیه کار ندانند
این مرده دلان فیض شب تار ندانند
جانسوز دیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باخته دینان، ادب کفر ندانیم
نو برهمنان بستن زنار ندانند
مغروری حسن است که در جلوه گه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بی پرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغ نظران، پرده پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دل باختگان غیر غم یار ندانند
دستان زن دیرینه ی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهٔ گفتار ندانند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوته نظران زلف سیه کار ندانند
این مرده دلان فیض شب تار ندانند
هوش مصنوعی: کسانی که دیدگاه محدودی دارند، نمی‌توانند beauty و جذابیت زلف‌های سیاه را درک کنند. افراد بی‌حس و سرد نیز نمی‌فهمند که شب تار چه زیبایی‌هایی دارد.
جانسوز دیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
هوش مصنوعی: محبت در این دیار بسیار دل‌سوز و عمیق است، به طوری که پزشکان هم نمی‌توانند حال دل بیمار را درک کنند.
ما باخته دینان، ادب کفر ندانیم
نو برهمنان بستن زنار ندانند
هوش مصنوعی: ما کسانی که دین را باخته‌ایم، ادب کفر را نمی‌دانیم؛ نوآوران و جمع‌آوران، چگونگی بستیدن زنار (دستمال) را نمی‌شناسند.
مغروری حسن است که در جلوه گه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
هوش مصنوعی: زیبایی تو آن‌قدر مغرورانه است که دوستان وفادارت حتی حاضر نیستند برای دیدن‌ات فداکاری کنند.
بی پرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغ نظران، پرده پندار ندانند
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت آن چهره دلنواز، به وضوح برای هر نگاه نافذی قابل مشاهده است، اما کسانی که تحت تأثیر توهمات خود هستند، قادر به درک آن نیستند.
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دل باختگان غیر غم یار ندانند
هوش مصنوعی: رقیب‌ها نمی‌دانند که دل باختگان به غیر از غم یار، آرزویی برای شادی ندارند.
دستان زن دیرینه ی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهٔ گفتار ندانند
هوش مصنوعی: دست‌های زن کهن باغ، غمگین است و این سخنان جدید را نمی‌شناسند.