گنجور

شمارهٔ ۳۴۳

چو سنبل تو به طرف سمن فرو ریزد
دل شکسته اش از هر شکن فرو ریزد
به شیوه ای که ز گلبرگ تر چکد شبنم
نمک ز لعل تو شیرین سخن، فرو ربزد
نقاب زلف ز عارض اگر براندازی
صنم ز طاق دل برهمن فرو ریزد
خرام ناز تو ای شاخ گل، قیامت را
به خاک عاشق خونین کفن فرو ریزد
به سجده گاه تو، سر بر زمین چنان کوبم
که لرزه بر جگر اهرمن فرو ریزد
به کاوش مژه نازم که از جراحت دل
به خاک کوی تو خون یمن فرو ریزد
به بیستون قدم آهسته تر نهم، ترسم
که پاره های دل کوهکن فرو ریزد
نشاط بی تو همانا، حرام گشته به دل
که باده، خون شود از چشم من فرو ریزد
ز چین طره آن نازنین غزال، حزین
چه نافه هاکه به جیب ختن فروریزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو سنبل تو به طرف سمن فرو ریزد
دل شکسته اش از هر شکن فرو ریزد
هوش مصنوعی: وقتی که گل سنبل تو به سمت گل سمن می‌افتد، دل شکسته‌اش به خاطر هر اندوهی سرازیر می‌شود.
به شیوه ای که ز گلبرگ تر چکد شبنم
نمک ز لعل تو شیرین سخن، فرو ربزد
هوش مصنوعی: شبیه به اینکه شبنم شیرین از گلبرگ‌ها می‌چکد، سخنان تو مانند لعل است که با ظرافت و شیرینی، دل را می‌رباید.
نقاب زلف ز عارض اگر براندازی
صنم ز طاق دل برهمن فرو ریزد
هوش مصنوعی: اگر معشوق زلف خود را از روی چهره‌اش بردارد، دل مرا از جا خواهد کند و دلم را به هم خواهد ریخت.
خرام ناز تو ای شاخ گل، قیامت را
به خاک عاشق خونین کفن فرو ریزد
هوش مصنوعی: حرکات دلنشین و لطیف تو ای گل زیبا، باعث می‌شود که روز قیامت، زمین را پر از خون عاشقان کند.
به سجده گاه تو، سر بر زمین چنان کوبم
که لرزه بر جگر اهرمن فرو ریزد
هوش مصنوعی: سرم را چنان بر زمین می‌زنم در سجده‌ات که لرزه به دل شیطان بیفتد.
به کاوش مژه نازم که از جراحت دل
به خاک کوی تو خون یمن فرو ریزد
هوش مصنوعی: به زیبایی مژه‌های معشوقم افتخار می‌کنم، زیرا از درد و زخم دل من، خون شبیه به خون یمن بر زمین کوی تو می‌ریزد.
به بیستون قدم آهسته تر نهم، ترسم
که پاره های دل کوهکن فرو ریزد
هوش مصنوعی: به آرامی به بیستون می‌روم، چون نگرانم که سنگ‌های دل کوه‌کن بریزد.
نشاط بی تو همانا، حرام گشته به دل
که باده، خون شود از چشم من فرو ریزد
هوش مصنوعی: بی‌تو، حال شادی در دل من نیست و هرگز نمی‌توانم خوشحال باشم، چون گویی هر چه بنوشم، به جای لذت، اشک از چشمانم می‌ریزد.
ز چین طره آن نازنین غزال، حزین
چه نافه هاکه به جیب ختن فروریزد
هوش مصنوعی: از پیچ و تاب موی آن معشوق زیبا، غمگین چه عطرهایی که در گلاب ختن فرو می‌رود.