گنجور

شمارهٔ ۳۳۶

در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد
در آینه جز پرتو دیدار نگنجد
او گرم عتاب است و مرا غم که مبادا
در حوصله ام این همه آزار نگنجد
فریاد که غمهای تو ز اندازه برون است
ترسم همه در سینه به یکبار نگنجد
از طرز سخن ساز نگاه تو، شنیدم
آن راز که در پردهٔ اظهار نگنجد
زان بیخود و مستیم که هرگز می توحید
در جام دل مردم هشیار نگنجد
ما چون خم می، رند خرابات نشینیم
در مجلس ما زاهد دیندار نگنجد
زاهد تو و فردوس، که سرمست محبّت
جز در صف رندان گنه کار نگنجد
سرمست حزین از می منصوری عشق است
شوریده سرش، جز به سردار نگنجد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد
در آینه جز پرتو دیدار نگنجد
هوش مصنوعی: در نگاه من هیچ‌کس جز چهره محبوبم جا نمی‌شود و در آینه فقط نور دیدار او منعکس می‌گردد.
او گرم عتاب است و مرا غم که مبادا
در حوصله ام این همه آزار نگنجد
هوش مصنوعی: او در حال سرزنش و خشم است، اما من نگرانم که این همه آزار و اذیت برای من بیش از حد تحملم باشد.
فریاد که غمهای تو ز اندازه برون است
ترسم همه در سینه به یکبار نگنجد
هوش مصنوعی: فریاد بزن که غم‌هایت خیلی بیشتر از حد تحمل توست و می‌ترسم که همه این غم‌ها یکجا در سینه‌ات جا نشوند.
از طرز سخن ساز نگاه تو، شنیدم
آن راز که در پردهٔ اظهار نگنجد
هوش مصنوعی: از نحوه‌ی صحبت و نگاه تو، رازهایی را فهمیدم که نمی‌توان آنها را به طور مستقیم بیان کرد.
زان بیخود و مستیم که هرگز می توحید
در جام دل مردم هشیار نگنجد
هوش مصنوعی: ما به قدری غرق در عشق و حالت‌های شگفت‌انگیز هستیم که هیچگاه نمی‌توانیم درک درستی از آنچه به نام توحید می‌شناسیم، داشته باشیم؛ چرا که این حالت‌های عمیق و مستی، قابل فهم و درک برای افراد هشیار نیست.
ما چون خم می، رند خرابات نشینیم
در مجلس ما زاهد دیندار نگنجد
هوش مصنوعی: ما مانند جامی هستیم که در آن شراب وجود دارد، و در جمع ما افرادی که درگیر دیانت و ظواهر مذهبی هستند نمی‌توانند جای بگیرند.
زاهد تو و فردوس، که سرمست محبّت
جز در صف رندان گنه کار نگنجد
هوش مصنوعی: زاهد، تو که درباره بهشت صحبت می‌کنی، باید بدانی که کسانی که عاشق هستند و مست عشق‌اند، تنها در جمع رندان گناهکار جا دارند.
سرمست حزین از می منصوری عشق است
شوریده سرش، جز به سردار نگنجد
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت به حالت مستی و شوق ناشی از عشق اشاره دارد. او بیان می‌کند که این حس و حال عمیق و غیرعادی او به قدری فراگیر است که نمی‌تواند آن را به یکی از شخصیت‌های معمولی نسبت دهد، بلکه تنها در کلام سردار و مقام ارجمند گنجایش می‌یابد. به عبارت دیگر، عشق او چنان پرشور و عمیق است که فقط در مقام بزرگی قابل توصیف است.