گنجور

شمارهٔ ۳۳۰

خجل در برم، عقل نادان نشیند
چو زاهد که در بزم مستان نشیند
نشیند خیال تو در گوشهٔ دل
چو یوسف که در کنج زندان نشیند
همین بس که در فکر شبهای مجنون
سر زلف لیلی، پریشان نشیند
دل آزردهٔ شام هجر تو چون شمع
به هر جا نشیند، گدازان نشیند
حزین ، آنکه سامان وصل تو را سوخت
به خاکستر شام هجران نشیند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خجل در برم، عقل نادان نشیند
چو زاهد که در بزم مستان نشیند
هوش مصنوعی: احساس شرمساری مرا فرا گرفته است، چون عقل نادان مانند زاهدی است که در مجالس خوشگذرانی حاضر می‌شود.
نشیند خیال تو در گوشهٔ دل
چو یوسف که در کنج زندان نشیند
هوش مصنوعی: اگر خیال تو در دل جا بگیرد، مثل یوسف که در زندان تنها و در گوشه‌ای نشسته است، هیچ آرامش و راحتی نخواهم داشت.
همین بس که در فکر شبهای مجنون
سر زلف لیلی، پریشان نشیند
هوش مصنوعی: کافی است که در خاطر شب‌های مجنون، موهای آشفته لیلی را تصور کنی.
دل آزردهٔ شام هجر تو چون شمع
به هر جا نشیند، گدازان نشیند
هوش مصنوعی: دل خسته و ناراحت از دوری تو، مانند شمعی است که هر جا برود، ذوب می‌شود و شعله‌اش کم فروغ می‌گردد.
حزین ، آنکه سامان وصل تو را سوخت
به خاکستر شام هجران نشیند
هوش مصنوعی: حزین، آن کس که به خاطر وصال تو دچار سوختگی شده، در خاکستر شب‌های جدایی آرام می‌گیرد.