گنجور

شمارهٔ ۳۲۵

درکارگاه غیب چو طرح لباس شد
گل را حریر قسمت و ما را پلاس شد
حربا نکرد روی به محراب آفتاب
در خاک نقش پای تو تا روشناس شد
بر خاک حسرت، از دم شمشیر ناز تو
یک قطره خون چکید و دل بی هراس شد
ما جمله مظهریم جمال تو را ولی
آیینه در میانهٔ ما روشنانس شد
بخشید جان ز باده مرا پیر میفروش
دردش درین سبوی سفالین حواس شد
بخشد به کام جان، اثر آب زندگی
هر دانه ای که با کف افسوس، آس شد
یکسان به خاک گشته رواق خرد، حزین
بنیاد عشق بین که چه عالی اساس شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درکارگاه غیب چو طرح لباس شد
گل را حریر قسمت و ما را پلاس شد
هوش مصنوعی: در جهان پنهان، وقتی که نقشه‌ای برای زندگی‌ ما کشیده می‌شود، برای گلِ زیبا و خوشبو پارچه‌ای لطیف و نازک در نظر گرفته شده، اما برای ما تنها پارچه‌ای زبر و بی‌کیفیت به دست آمده است.
حربا نکرد روی به محراب آفتاب
در خاک نقش پای تو تا روشناس شد
هوش مصنوعی: در آفتاب، پای تو بر روی خاک نقش بسته تا چهره‌ات شناخته شود.
بر خاک حسرت، از دم شمشیر ناز تو
یک قطره خون چکید و دل بی هراس شد
هوش مصنوعی: روی زمین حسرت، از تماس تیغ ناز تو یک قطره خون بر زمین ریخت و دل بی‌خیال و آرام شد.
ما جمله مظهریم جمال تو را ولی
آیینه در میانهٔ ما روشنانس شد
هوش مصنوعی: ما همه نمایانگر زیبایی تو هستیم، اما در میان ما، آینه‌ای روشن و واضح وجود دارد.
بخشید جان ز باده مرا پیر میفروش
دردش درین سبوی سفالین حواس شد
هوش مصنوعی: از شراب خالص جانم را به پیر میفروش بخشیدم، چرا که درون این ظرف سفالی، درد او را احساس کردم.
بخشد به کام جان، اثر آب زندگی
هر دانه ای که با کف افسوس، آس شد
هوش مصنوعی: هر دانه ای که با حسرت و اندوه به زمین افتاده، می‌تواند با اثر آب زندگی به اوج خوشبختی و سعادتمندی برسد و به آرزوهایش دست یابد.
یکسان به خاک گشته رواق خرد، حزین
بنیاد عشق بین که چه عالی اساس شد
هوش مصنوعی: آدم‌های دانا و خردمند هم به خاک می‌رسند و هیچ تفاوتی ندارند. اما عشق را ببین که چقدر زیبا و محکم بنیان‌گذاری شده است.