شمارهٔ ۳۲۴
از سبزه سبز، پشت لب جویبار شد
باغ از بهار، شاهد گلگون عذار شد
دامن کشان ز هر طرفی ابر تر رسید
چون خانه ی حباب، هوا بی غبار شد
شاخ از شکوفه، صبح تجلّی فروز گشت
چون زلف یار، ظلمت شب تار ومار شد
طوفان چار موجه اشکم، جهان گرفت
رگ های ابر، چون مژه ام آبدار شد
گیسوی چنگ گشت پریشان به مرگ غم
مینا خراب گریه ی بی اختیار شد
چشم جهان چو شبنم گل در پریدن است
حسن بهار، فتنه گر روزگار شد
ازکاروان فیض نگردی جدا حزین
پوید صبا پیاده ره و گل، سوار شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از سبزه سبز، پشت لب جویبار شد
باغ از بهار، شاهد گلگون عذار شد
هوش مصنوعی: از سبزههای تازه و سرسبز، پشت جویبار، باغ به خاطر آمدن بهار، پر از گلهای زیبا و چهرههای خوشرنگ شد.
دامن کشان ز هر طرفی ابر تر رسید
چون خانه ی حباب، هوا بی غبار شد
هوش مصنوعی: ابرهایی بارانزا از هر سو به سوی زمین میآیند و با آمدن آنها، فضای خانه حبابی به طرز عجیبی پاک و روشن میشود.
شاخ از شکوفه، صبح تجلّی فروز گشت
چون زلف یار، ظلمت شب تار ومار شد
هوش مصنوعی: درختان با شکوفههایشان در صبحگاه درخشنده و زیبا به نظر میرسند، مثل موهای معشوق که در روشنایی صبح جلوه میکند و شب تار و خوفناک مانند مار برطرف میشود.
طوفان چار موجه اشکم، جهان گرفت
رگ های ابر، چون مژه ام آبدار شد
هوش مصنوعی: چشمم مانند ابر پرآب شده و اشکهایم مثل طوفانی به چهار موج در آمدهاند. این احساس شدید من بر همه جهان تأثیر گذاشته است.
گیسوی چنگ گشت پریشان به مرگ غم
مینا خراب گریه ی بی اختیار شد
هوش مصنوعی: موهای چنگزده او از غم و اندوه پریشان شده و به خاطر مرگ مینا به شدت بیاختیار گریه میکند.
چشم جهان چو شبنم گل در پریدن است
حسن بهار، فتنه گر روزگار شد
هوش مصنوعی: چشم دنیا مانند شبنم روی گل است که در حال ریزش و تغییر است. زیبایی بهار به عنوان اغواگری در این دنیای پر آشوب و پر فتنه به نظر میرسد.
ازکاروان فیض نگردی جدا حزین
پوید صبا پیاده ره و گل، سوار شد
هوش مصنوعی: اگر از کاروان نعمتها جدا شوی، همچون حزین، باد صبا به راه میافتد و گل به همراه خواهد داشت، در حالی که او سوار شده است.

حزین لاهیجی