شمارهٔ ۳۰۸
نالم به اثر گر غم او یار نباشد
گریم به نمک، دیده چو خونبار نباشد
بخرام به بالین من ای آینه سیما
دارم نفسی کآینه را بار نباشد
لب می مکم از چاشنی درد، ببینید
خون در دلم از لعل لب یار نباشد
از وادی غم می شنوم آه ضعیفی
ای اشک سراغی، دل بیمار نباشد؟
آن نخل وفا از بر من می رود امّا
روزی که مرا طاقت رفتار نباشد
خودداری یار از دل صدپارهٔ ما چیست؟
زخمی شدن از تیغ جفا عار نباشد
هر پاره حزین ، از جگرت درکف دردیست
بی درد، به حال تو گرفتار نباشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نالم به اثر گر غم او یار نباشد
گریم به نمک، دیده چو خونبار نباشد
هوش مصنوعی: اگر غم او را نداشته باشم، برایم غمانگیز خواهد بود؛ و اگر چشمانم پر از اشک نشود، حتی اشکهایم هم به تلخی نمک خواهد بود.
بخرام به بالین من ای آینه سیما
دارم نفسی کآینه را بار نباشد
هوش مصنوعی: به سراغ من بیا ای آینه زیبا، چون نفس من چنان است که آینه هیچ باری را بر دوش ندارد.
لب می مکم از چاشنی درد، ببینید
خون در دلم از لعل لب یار نباشد
هوش مصنوعی: از تلخی درد، لبهای خود را میمکد، اما باید بدانید که خون در دل من از شیرینی لبهای محبوب نیست.
از وادی غم می شنوم آه ضعیفی
ای اشک سراغی، دل بیمار نباشد؟
هوش مصنوعی: در اینجا شنیده میشود که از درد و غم صدای نالهای ضعیف به گوش میرسد. ای اشک، آیا میتوانی از دل بیمار خبری بیاوری یا نه؟
آن نخل وفا از بر من می رود امّا
روزی که مرا طاقت رفتار نباشد
هوش مصنوعی: آن نخل وفاداری از کنار من میرود، اما روزی که دیگر نتوانم حرکت کنم.
خودداری یار از دل صدپارهٔ ما چیست؟
زخمی شدن از تیغ جفا عار نباشد
هوش مصنوعی: نمیدانم دلیل عدم توجه محبوب به دل پارهپارهام چیست. زخمی شدن از بدیهای او برای من ننگی ندارد.
هر پاره حزین ، از جگرت درکف دردیست
بی درد، به حال تو گرفتار نباشد
هوش مصنوعی: هر تکه از دلتنگیام، از درد تو نشان دارد، اما این درد نمیتواند تو را در حال و روز بدی نگه دارد.

حزین لاهیجی