شمارهٔ ۳۰۲
کند بر تخت عزت جا، چو از تن جان برون آید
به شاهی می رسد یوسف، چو از زندان برون آید
ز بس از درد هجران زندگانی گشته دشوارم
رگ جان بی تو چون تار نفس آسان برون آید
ز تیر غمزهٔ او بس که دارد دل جراحت ها
نفس از سینه خون آلود، چون پیکان برون آید
سپر گر مانع تیر قضا گردد، تواند شد
که دل از عهدهٔ آن کاوش مژگان برون آید
به پای خُم من مخمور، لب بر خاک می مالم
سبوی قسمتم خشک از دل عمّان برون آید
ز کودک مشربی ها می خورد زاهد غم روزی
که از کام حریصش لقمه چون دندان برون آید
حزین احسانی از مژگان تر در کار دریا کن
که تا کام صدف از منّت احسان برون آید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کند بر تخت عزت جا، چو از تن جان برون آید
به شاهی می رسد یوسف، چو از زندان برون آید
هوش مصنوعی: وقتی که جان از تن جدا میشود، فرد به مقام عزت و عظمت دست مییابد. مانند یوسف که بعد از رهایی از زندان به مقام پادشاهی میرسد.
ز بس از درد هجران زندگانی گشته دشوارم
رگ جان بی تو چون تار نفس آسان برون آید
هوش مصنوعی: به خاطر شدت درد جدایی، زندگی برایم بسیار دشوار شده است. رگ جانم بدون تو، مانند تار نازکی است که به راحتی میتواند بشکند یا بکشاید.
ز تیر غمزهٔ او بس که دارد دل جراحت ها
نفس از سینه خون آلود، چون پیکان برون آید
هوش مصنوعی: از دلبری او چنان زخمهایی در قلبم ایجاد شده که نفسکشیدن به مراتب سختتر شده است، گویی وقتی که همگان را ترک میکند، مانند پیکانی خونآلود از سینهام خارج میشود.
سپر گر مانع تیر قضا گردد، تواند شد
که دل از عهدهٔ آن کاوش مژگان برون آید
هوش مصنوعی: اگر سپر مانع تیر سرنوشت شود، میتواند این امکان وجود داشته باشد که دل از تاثیر آن نگاههای نافذ رهایی یابد.
به پای خُم من مخمور، لب بر خاک می مالم
سبوی قسمتم خشک از دل عمّان برون آید
هوش مصنوعی: من در کنار کوزهی شراب نشستهام و در حالی که مست شدهام، چهرهام را بر خاک میسایم. با این حال، ظرف شرابی که نصیب من شده، از عمّان بیرون نمیآید و خشک مانده است.
ز کودک مشربی ها می خورد زاهد غم روزی
که از کام حریصش لقمه چون دندان برون آید
هوش مصنوعی: زاهد که در دنیا به زهد و پرهیزکاری مشهور است، از کودکان معصوم رفتار میکند و به دنبال لذتهای دنیوی است. او غم و اندوهی دارد، روزی که از دهان او لقمهای که به شدت به آن دل بسته، بیرون بیاید و او را ناامید کند.
حزین احسانی از مژگان تر در کار دریا کن
که تا کام صدف از منّت احسان برون آید
هوش مصنوعی: حزین احسانی به تو توصیه میکند که با چشمان اشکبار و مهربان خود، به دریا رحم کن تا اینکه صدف بتواند از این لطف و مهربانی، گوهر گرانبهایی را بیرون بیاورد.

حزین لاهیجی