گنجور

شمارهٔ ۳۰۱

عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد
این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد
تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم
پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد
طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما
ادب آموزتر از سیلی استاد آمد
خواستم عقد طرب با می گلگون بندم
با دلم الفت دیرینهٔ غم یاد آمد
غم بود قسمت دل های فراغت طلبان
هر که شد بندهٔ عشقت، ز غم آزاد آمد
درگه پیر مغان خاک مراد است حزین
هر که غمگین به در میکده شد شاد آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد
این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد
هوش مصنوعی: عشق سرکش و تسخیرکننده، در دل ناآرامم، مانند آتش زبانه‌کشی می‌کند که به فریاد می‌آورد.
تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم
پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد
هوش مصنوعی: ما به شادمانی‌های آلوده‌ای متهم شده‌ایم، در حالی که در میان گل‌ها و باغ‌ها رشد کرده‌ایم و هنوز پر و بالی برای پرواز نکرده‌ایم که صیاد بیفتد.
طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما
ادب آموزتر از سیلی استاد آمد
هوش مصنوعی: ما هنوز کودک و ناپخته‌ایم و روزگار بر ما ظلم می‌کند؛ بنابراین، آموختن ادب و تجارب زندگی برای ما بیشتر از سیلی که استاد به ما می‌زند، اهمیت دارد.
خواستم عقد طرب با می گلگون بندم
با دلم الفت دیرینهٔ غم یاد آمد
هوش مصنوعی: می‌خواستم با شراب سرخ دوستی و شادی برقرار کنم، اما یاد غم‌های قدیمی و ارتباط طولانی‌ام با آن‌ها در ذهنم آمد و مانع این شادی شد.
غم بود قسمت دل های فراغت طلبان
هر که شد بندهٔ عشقت، ز غم آزاد آمد
هوش مصنوعی: غم به سرنوشت کسانی تعلق دارد که در جستجوی آرامش و آزادگی هستند. هر کسی که به عشق تو وابسته شود، از غم رهایی می‌یابد.
درگه پیر مغان خاک مراد است حزین
هر که غمگین به در میکده شد شاد آمد
هوش مصنوعی: مکان پیر مغان، جایی است که برای رسیدن به آرزوها مناسب است. هر کسی که با دل غمگین وارد این میکده شود، شاد و خوشحال خارج می‌شود.