گنجور

شمارهٔ ۳۰

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها
مجنون بیابان سراغ تو، نظرها
بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت
خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها
ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی
پر می زند از شوق تو، آغوش نظرها
جایی که بود در دل هر ذره مقامت
خالی نگذاری صدف پاک گهرها
دردا که نداری سر افسانهٔ عاشق
تا در شب زلفت بسراییم، سمرها
ای آنکه نداری قدری رحم به خاطر
مشتاق وصالیم چه دانی، چه قدرها؟
بگشای حزین طبلهٔ عطار و صلا دِه
تا غوطه زند تلخی جان‌ها، به شکرها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها
مجنون بیابان سراغ تو، نظرها
هوش مصنوعی: ای شور خیال تو، مانند نمک بر زخم دل‌های داغ‌دار است. مجنونِ بیابان در جستجوی توست و چشم‌ها به تو دوخته شده‌اند.
بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت
خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها
هوش مصنوعی: بدون عشق، غفلت از دل‌ها زدوده نمی‌شود. خورشید، خامی و ناپختگی را با میوه‌های خود به نمایش می‌گذارد.
ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی
پر می زند از شوق تو، آغوش نظرها
هوش مصنوعی: ای پرنده بهشتی، در کدامین بلندای بام پرواز می‌کنی از عشق تو و دلتنگی نگاه‌ها؟
جایی که بود در دل هر ذره مقامت
خالی نگذاری صدف پاک گهرها
هوش مصنوعی: هر جا که هستی، در دل هر ذره از وجودت، نباید فضایی برای ذخیره نکردن زیبایی‌ها و ارزش‌ها بگذاری. مانند صدفی که جواهرات را در خود حفظ می‌کند.
دردا که نداری سر افسانهٔ عاشق
تا در شب زلفت بسراییم، سمرها
هوش مصنوعی: متأسفانه، او نمی‌تواند داستان عاشقانه‌اش را با تو بگوید و در سایه‌ی شب زلف‌هایت به آواز درآورد.
ای آنکه نداری قدری رحم به خاطر
مشتاق وصالیم چه دانی، چه قدرها؟
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ رحمی به حال ما نداشتی، به خاطر عاشقانه‌گی‌ام برای وصالت، تو چه می‌دانی از دردها و رنج‌هایی که می‌کشم؟
بگشای حزین طبلهٔ عطار و صلا دِه
تا غوطه زند تلخی جان‌ها، به شکرها
هوش مصنوعی: دستگاه موسیقی عطار را به صدا درآور و مردم را دعوت کن تا با شنیدن این نوا، تلخی‌های زندگی را فراموش کنند و به لذت و شیرینی بپردازند.