گنجور

شمارهٔ ۲۹۸

شب زلف تو در خیالم آمد
از بخت خود انفعالم آمد
بی رحم تر است غمزه، امروز
گویا رحمش به حالم آمد
یاد قد اوست قسمت من
شادم که، الف به فالم آمد
از حرمت خون دل شناسی
پیمانه کشی، حلالم آمد
آبی ای زخم تشنه بردار
اشک دریا نوالم آمد
گفتی نظر از جهان فروبند
کاینک رخ بی مثالم آمد
از هر مژه، زین اشارت، انگشت
بر دیده امتثالم آمد
خورشید رخ تو شد مقابل
جانی به تن هلالم آمد
چون آینه وصل بی حجابی
از حیرت آن جمالم آمد
افسرده دمان، حذر که چون شمع
حرفی به زبان لالم آمد
از دیده و دل کناره گیرید
وحشی نگهان، غزالم آمد
عشرتکده عدم، کجایی؟
از هستی خود ملالم آمد
اوراق دل حزین گشودم
عشق تو به وصف حالم آمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب زلف تو در خیالم آمد
از بخت خود انفعالم آمد
هوش مصنوعی: در خیال من شب زلف تو نمایان شد و از سرنوشت خودم دچار حالتی شگفت انگیز شدم.
بی رحم تر است غمزه، امروز
گویا رحمش به حالم آمد
هوش مصنوعی: امروز به نظر می‌رسد که غمزه بیشتر از همیشه بی‌رحم است و انگار هیچ رحمی به حال من ندارد.
یاد قد اوست قسمت من
شادم که، الف به فالم آمد
هوش مصنوعی: به یاد اوست که من خوشحالم، زیرا حرف اول تقدیرم با الف آغاز شد.
از حرمت خون دل شناسی
پیمانه کشی، حلالم آمد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر این است که کسی که با عمق و سختی‌های زندگی آشناست و به دردها و رنج‌ها پی برده، می‌تواند از برخی اقدامات یا تصمیمات خود بگذرد و آن‌ها را مجاز بداند. در واقع، درک عمیق از احساسات و تجارب ممکن است باعث شود که انسان برخی مسائل را با چشم‌پوشی بنگرد و به آن‌ها اجازه‌ی وقوع دهد.
آبی ای زخم تشنه بردار
اشک دریا نوالم آمد
هوش مصنوعی: به این صورت می‌توان گفت که: ای آب، زخم تشنه‌ام را درمان کن، اشک‌های من همچون دریا جاری شده‌اند.
گفتی نظر از جهان فروبند
کاینک رخ بی مثالم آمد
هوش مصنوعی: گفتی که نگاهت را از دنیا و جلوه‌های آن برگردان، چرا که اکنون چهره‌ای بی‌نظیر و منحصر به فرد پیش رویت قرار دارد.
از هر مژه، زین اشارت، انگشت
بر دیده امتثالم آمد
هوش مصنوعی: از هر مژه، به نشانه‌ای، انگشت بر چشم من گذاشته شد.
خورشید رخ تو شد مقابل
جانی به تن هلالم آمد
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبای تو مانند خورشید، برای جان من نور می‌آورد و به من حیات می‌بخشد. در واقع، زیبایی تو به قدری درخشان و دلنشین است که مانند هلال ماه در زندگی‌ام ظاهر می‌شود.
چون آینه وصل بی حجابی
از حیرت آن جمالم آمد
هوش مصنوعی: وقتی که به وصال معشوق رسیدم، بی هیچ پرده و هراسی، حیرت و شگفتی از زیبایی او من را فراگرفت.
افسرده دمان، حذر که چون شمع
حرفی به زبان لالم آمد
هوش مصنوعی: در زمان افسردگی، باید مراقب باشی که چون شمع خاموش، نمی‌توانی سخنی به زبان بیاوری.
از دیده و دل کناره گیرید
وحشی نگهان، غزالم آمد
هوش مصنوعی: از چشم و دل خود دوری کنید، ای وحشی! چرا که غزلی در راه است.
عشرتکده عدم، کجایی؟
از هستی خود ملالم آمد
هوش مصنوعی: کجایی ای مکان خوشی و شادی؟ از وجود خودم خسته و دلزده‌ام.
اوراق دل حزین گشودم
عشق تو به وصف حالم آمد
هوش مصنوعی: در دل غمگینم، به یاد تو صفحه‌هایی را ورق زدم و حال و وضع خود را توصیف کردم.