گنجور

شمارهٔ ۲۹۰

دمی که حرف وداعت به گوش می‌آید
دلم به رنگ جرس در خروش می‌آید
نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما
که اشک از مژه، طوفان به دوش می‌آید
ز تاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟
که خون مشرب طاقت به جوش می‌آید
عبث، چه زخمه فلک می‌زند به تار تنم؟
مرا که از سر هر مو خروش می‌آید
دلم چو ساغر سیماب می‌تپد یارب
کدام رند ز مستی به هوش می‌آید؟
نسیم مصر وصال آنقدر گلوسوز است
که بوی پیرهنش، شعله‌پوش می‌آید
دو روز با فلک سنگدل بساز حزین
که عاقبت به در می‌فروش می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دمی که حرف وداعت به گوش می‌آید
دلم به رنگ جرس در خروش می‌آید
هوش مصنوعی: وقتی حرف جدایی تو به گوشم می‌رسد، دلم به شدت نگران و پرهیاهو می‌شود.
نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما
که اشک از مژه، طوفان به دوش می‌آید
هوش مصنوعی: چشم زیبای او که به ما خیره شده، باعث می‌شود که ما در حال خرابی و ویرانی باشیم و اشک‌هایمان همچون طوفانی بر دوش‌مان سنگینی کند.
ز تاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟
که خون مشرب طاقت به جوش می‌آید
هوش مصنوعی: آیا آن چهره‌ی سرخ و زیبا از شوق و هیجان داغ نمی‌شود؟ که در این حال، خون در رگ‌ها به جوش می‌آید.
عبث، چه زخمه فلک می‌زند به تار تنم؟
مرا که از سر هر مو خروش می‌آید
هوش مصنوعی: به چه دلیل آسمان بی‌دلیل به جسم من آسیب می‌زند؟ مگر من نیستم که از هر تار موی خود صدای ناله و فریاد بلند می‌کنم؟
دلم چو ساغر سیماب می‌تپد یارب
کدام رند ز مستی به هوش می‌آید؟
هوش مصنوعی: دل من مانند یک جام نقره به شدت می‌کوبد. ای کاش می‌دانستم کدام شخص سرمست از شراب، به حال خود می‌آید و به هوش می‌رسد؟
نسیم مصر وصال آنقدر گلوسوز است
که بوی پیرهنش، شعله‌پوش می‌آید
هوش مصنوعی: نسیم هوای مصر به قدری دلپذیر و عاشقانه است که بوی پیراهن محبوب، همچون آتش‌افروزی در دل‌انگیز و شوق‌انگیز می‌رسد.
دو روز با فلک سنگدل بساز حزین
که عاقبت به در می‌فروش می‌آید
هوش مصنوعی: با روزهای سخت و دشوار زندگی بساز و خودت را ناراحت نکن، زیرا در نهایت، روزی می‌رسد که مشکلات حل می‌شوند و خوشبختی به سراغت می‌آید.