شمارهٔ ۲۸۳
صور قیامت دمید، نالهء مرغان صبح
پردهٔ دل ها درید، چاک گریبان صبح
عاشق بیدار یافت دولت دیدار را
دیدهٔ بیدار برد، فیض گلستان صبح
چون دم عیسی دهد، مرده دلان را حیات
مطلع صبح آیتی ست، آمده در شأن صبح
ظلمت شبها بلاست، عاشق مهجور را
زنگ ز دلها برد، چهرهٔ تابان صبح
درد جدایی بلاست، گر همه یک ساعت است
شمع شبستان گداخت از تف هجران صبح
زیب جبین ساخته، طرّهٔ شب رنگ را
ریخته آن مه لقا، مشک به دامان صبح
با دل چاک حزین ، صبح چها می کند؟!
شور قیامت بود چاشنی خوان صبح
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صور قیامت دمید، نالهء مرغان صبح
پردهٔ دل ها درید، چاک گریبان صبح
هوش مصنوعی: صدای قیامت به گوش رسید و بانگ پرندگان صبح، دلها را شکافت و صبح را با درد و اندوهی عمیق مواجه کرد.
عاشق بیدار یافت دولت دیدار را
دیدهٔ بیدار برد، فیض گلستان صبح
هوش مصنوعی: عاشقانی که بیدار هستند، فرصتی برای دیدار محبوب خود به دست میآورند. آنها با چشمانی بصیر و هوشیار، زیباییهای زندگی را مشاهده میکنند و از لذتهایی چون صبح دلانگیز و گلستان بهرهمند میشوند.
چون دم عیسی دهد، مرده دلان را حیات
مطلع صبح آیتی ست، آمده در شأن صبح
هوش مصنوعی: زمانی که دم عیسی به مردهها جان میدهد، مانند صبحی تازه و زیبا است که نشانهای از زندگی و حیات است و در واقع صبح به خودی خود یک آیت و نشانهای از ظهور زندگی جدید است.
ظلمت شبها بلاست، عاشق مهجور را
زنگ ز دلها برد، چهرهٔ تابان صبح
هوش مصنوعی: تاریکی شبها عذابآور است و عشق دورافتاده را از عمق دلها فراموش میکند و صبح با چهرهای درخشان و روشن نمایان میشود.
درد جدایی بلاست، گر همه یک ساعت است
شمع شبستان گداخت از تف هجران صبح
هوش مصنوعی: درد جدایی یک مصیبت بزرگ است؛ حتی اگر فقط برای یک ساعت باشد، شمع در مجلس شب به خاطر سوز و گداز ناشی از دوری صبح، ذوب میشود.
زیب جبین ساخته، طرّهٔ شب رنگ را
ریخته آن مه لقا، مشک به دامان صبح
هوش مصنوعی: چهرهاش زیبا و دلربا است و موی تیرهاش را همچون شب بر دوش خود افکنده. آن معشوقی که مانند ماه است، همچون مشک بر دامان صبح جلوهگری میکند.
با دل چاک حزین ، صبح چها می کند؟!
شور قیامت بود چاشنی خوان صبح
هوش مصنوعی: دل غمگین و پارهپاره از درد، در صبح چه خواهد کرد؟! صبح مثل یک مهمانی بزرگ و هیجانانگیز به نظر میرسد، پر از شور و شوق.

حزین لاهیجی