گنجور

شمارهٔ ۲۸۱

نبود خطری در ره بی پا و سران هیچ
رهزن نزند قافلهٔ ریگ روان هیچ
حشمان تو مست می نازند، مبادا
قسمت نرسانند به خونین جگران هیچ
بر هم زن دلها نشود موی میانت
پا گر نگذارد سر زلفت به میان هیچ
درماندهٔ سامان تهی دستی خویشم
دردا که نگیرند ز عاشق دل و جان هیچ
گر جوهر خوی تو فتادهست ستمگر
با ما ز چه رو جور و جفا با دگران هیچ؟
نه رسم سلامی نه کلامی، نه پیامی
دل را خبری نیست از آن غنچه دهان هیچ
ناکامی وکام تو حزین ، نقش بر آب است
امید نبندی به جهان گذران هیچ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نبود خطری در ره بی پا و سران هیچ
رهزن نزند قافلهٔ ریگ روان هیچ
هوش مصنوعی: وقتی که در راهی باران خود را بی‌خطر و آرام حرکت می‌کنید، هیچ دزدی به کاروان شما آسیب نمی‌زند.
حشمان تو مست می نازند، مبادا
قسمت نرسانند به خونین جگران هیچ
هوش مصنوعی: عاشقانت در حال مستی و ناز و ناز و بازی هستند، مبادا که به دل‌شکسته‌ها هیچ چیزی نرسد و آنها را رنجیده خاطر کنند.
بر هم زن دلها نشود موی میانت
پا گر نگذارد سر زلفت به میان هیچ
هوش مصنوعی: اگر موهای میانت به هم نخورند، دل‌ها به هم نخواهد خورد. اگر سر زلفت اجازه ندهد که به میان بیاید، هیچ چیزی نمی‌تواند مانع ارتباط دل‌ها شود.
درماندهٔ سامان تهی دستی خویشم
دردا که نگیرند ز عاشق دل و جان هیچ
هوش مصنوعی: من دردی در دل دارم که از عشق و بی‌پولی رنج می‌برم و افسوس که هیچ‌کس دل و جان مرا درک نمی‌کند.
گر جوهر خوی تو فتادهست ستمگر
با ما ز چه رو جور و جفا با دگران هیچ؟
هوش مصنوعی: اگر ذات تو سرشار از خوبی و مهر است، پس چرا با ما ظلم و ستم می‌کنی و با دیگران این‌گونه بی‌رحم و سخت‌گیر هستی؟
نه رسم سلامی نه کلامی، نه پیامی
دل را خبری نیست از آن غنچه دهان هیچ
هوش مصنوعی: نه درود و احوالی از کسی می‌بینم، نه کلامی برای دل واقعی وجود دارد. از آن گل دهان هیچ خبری نیست.
ناکامی وکام تو حزین ، نقش بر آب است
امید نبندی به جهان گذران هیچ
هوش مصنوعی: ناتوانی و شکست تو مانند یک تصویر در آب است، پس به دنیا و آنچه زودگذر است امیدی نبند.