گنجور

شمارهٔ ۲۷

داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما
کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما
عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است
لیلی از خودکند ایجاد، سیه خانهٔ ما
شور دیوانگی و شیوهٔ اطفال یکی ست
هست سربازی ما، بازی طفلانهٔ ما
شمع ظلمتکده و کعبه و بتخانه یکی ست
عالم آراست، فروغ رخ جانانهٔ ما
هر چه هستی، غمی از نیک و بد خویش مخور
دُرد را صاف کند، ساقی میخانهٔ ما
ما و دل از دو جهان دور، کناری داریم
سیل را راه نیفتاده به ویرانهٔ ما
کاوش دیده، دل از سینهٔ ما بیرون کرد
خانه پرداز بود گریهٔ مستانهٔ ما
سر نیاری بدر، از حرف پریشان سخنان
آشنا تا نشود، معنی بیگانهٔ ما
دو جهان تنگتر از دیدهٔ مور است حزین
در گشاد نظر همّت مردانهٔ ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما
کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما
هوش مصنوعی: دل عاشق ما آتش عشق تو را در سینه‌اش دارد و در این حال، ندا می‌دهد که مانند کعبه به سوی معبودی که دوستش می‌دارد، روی آورد.
عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است
لیلی از خودکند ایجاد، سیه خانهٔ ما
هوش مصنوعی: عشق هدف و مقصود زندگی است و در عمق دل جای دارد. در این حالت، لیلی (عشق) از خود می‌گذرد و وجود می‌یابد، ولی در عین حال، ما در تاریکی و ناامیدی قرار داریم.
شور دیوانگی و شیوهٔ اطفال یکی ست
هست سربازی ما، بازی طفلانهٔ ما
هوش مصنوعی: شوق و بی‌تابی ما مشابه حال و هوای کودکان است؛ این نشان از نوعی بی‌پروایی و شیفتگی ما دارد که به‌طرز کودکانه‌ای می‌جنگیم و به زندگی می‌نگریم.
شمع ظلمتکده و کعبه و بتخانه یکی ست
عالم آراست، فروغ رخ جانانهٔ ما
هوش مصنوعی: شمعی که در تاریکی می‌درخشد، مانند کعبه و معبد بت‌ها یکی است. عالم زیبا و آراسته شده است به نور چهره محبوب ما.
هر چه هستی، غمی از نیک و بد خویش مخور
دُرد را صاف کند، ساقی میخانهٔ ما
هوش مصنوعی: هر چه که هستی، نگران خوبی‌ها و بدی‌های خودت نباش. دردی که داری را با آمدن به میخانه و نوشیدن مشروب آرام کن.
ما و دل از دو جهان دور، کناری داریم
سیل را راه نیفتاده به ویرانهٔ ما
هوش مصنوعی: ما و دل‌مان از دو دنیا دور هستیم و در کناری قرار داریم. مانند سیلی که هنوز به ویرانه‌ ما نیفتاده است.
کاوش دیده، دل از سینهٔ ما بیرون کرد
خانه پرداز بود گریهٔ مستانهٔ ما
هوش مصنوعی: نگاه عمیق و جستجوگر ما باعث شد که دل‌مان از سینه خارج شود. این اشک‌هایی که به‌طور ناخواسته و مستانه می‌ریزد، نشان از احوالات درونی ما دارد.
سر نیاری بدر، از حرف پریشان سخنان
آشنا تا نشود، معنی بیگانهٔ ما
هوش مصنوعی: اگر سر نیاری از دل مشغولی‌ها و سخنان نامفهوم فاصله بگیری، سخنان آشنا نمی‌تواند به تو بیاموزد که چطور از ماجراهای ناآشنا عبور کنی.
دو جهان تنگتر از دیدهٔ مور است حزین
در گشاد نظر همّت مردانهٔ ما
هوش مصنوعی: دو دنیا برای ما به اندازهٔ چشمان یک مور کوچک است. پس از آن، با نگاه وسیع و همّت بزرگ ما، این فضا گشاده می‌شود.