گنجور

شمارهٔ ۲۵۰

اسرار تو با زاهد و ملّا نتوان گفت
با کوردلان، نور تجلّا نتوان گفت
چون آینه، کز جلوهٔ دیدار شود گم
ما را به تماشای تو پیدا نتوان گفت
از آمدن پیک صبا می رود از هوش
پیغام تو با عاشق شیدا نتوان گفت
امروز، ازین مرحله سامان سفر کن
در مذهب ما امشب و فردا نتوان گفت
سرمستی آن طرّه به حدّی ست که با وی
احوال پریشانی دلها نتوان گفت
بیماری من از اثر مستی چشمی ست
درد دل من پیش مسیحا نتوان گفت
این آن غزل قاسم انوار که فرمود
با عشق زتسبیح مصلا نتوان گفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسرار تو با زاهد و ملّا نتوان گفت
با کوردلان، نور تجلّا نتوان گفت
هوش مصنوعی: رازهای تو را نمی‌توان با افراد زاهد و مذهبی در میان گذاشت، زیرا آنها قادر به درک نور حقیقت نیستند و با دل‌های نابینا نمی‌توان از زیبایی‌های روشنایی سخن گفت.
چون آینه، کز جلوهٔ دیدار شود گم
ما را به تماشای تو پیدا نتوان گفت
هوش مصنوعی: مانند آینه‌ای که با زیبایی و نمای حضور تو گم می‌شود، نمی‌توانیم در تماشای تو، خود را پیدا کنیم.
از آمدن پیک صبا می رود از هوش
پیغام تو با عاشق شیدا نتوان گفت
هوش مصنوعی: وقتی پیام نسیم به ما می‌رسد، دیگر نمی‌توان پیامت را به عاشق دیوانه گفت و او را از حال و هوش خود بیرون کرد.
امروز، ازین مرحله سامان سفر کن
در مذهب ما امشب و فردا نتوان گفت
هوش مصنوعی: امروز از این موقعیت که داری، سفر خود را آغاز کن، زیرا در دین ما، نمی‌توان درباره فردا و برنامه‌های آن صحبت کرد.
سرمستی آن طرّه به حدّی ست که با وی
احوال پریشانی دلها نتوان گفت
هوش مصنوعی: شور و شوق آن موهای زیبا به حدی است که نمی‌توان برای او از دردی که در دل‌هاست، صحبت کرد.
بیماری من از اثر مستی چشمی ست
درد دل من پیش مسیحا نتوان گفت
هوش مصنوعی: درد و رنج من ناشی از زیبایی چشمان توست و نمی‌توانم غم خود را به کسی مثل مسیحا که می‌تواند درمانگر باشد بگویم.
این آن غزل قاسم انوار که فرمود
با عشق زتسبیح مصلا نتوان گفت
هوش مصنوعی: این اشعار به بیان مفهومی اشاره دارد که می‌گوید نمی‌توان درباره عشق و زیبایی‌های آن مانند تسبیحی که در نماز استفاده می‌شود صحبت کرد. به عبارتی دیگر، عشق به قدری عمیق و گسترده است که نمی‌توان آن را با کلمات محدود بیان کرد.