شمارهٔ ۲۴۸
گنجی ست راز عشق، که دل ها خراب اوست
پیمانه لفظ و معنی رنگین، شراب اوست
دنبال شوخ چشم غزالی فتاده ام
چون آهوی رمیده، دلم در شتاب اوست
دستم اگر به طرف عنانش نمی رسد
خوناب اشک حسرت من، تا رکاب اوست
نوش از حدیث تلخ لبش جوش می زند
خون در دلم ز غنچهٔ رنگین عتاب اوست
آتش طبیعتی رگ جانم گرفته است
چون شمع، سوزم، از نگه شعله تاب اوست
کام حزین خسته به یک نوشخند داد
جان مست بادهٔ لب حاضر جواب اوست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گنجی ست راز عشق، که دل ها خراب اوست
پیمانه لفظ و معنی رنگین، شراب اوست
هوش مصنوعی: راز عشق همچون گنجی باارزش است که دلها به خاطر آن دچار آشفتگی و خرابی میشوند. در این میان، واژهها و مفاهیم، همچون جامی پر از رنگ و طراوت، ناب و شیرین میباشد.
دنبال شوخ چشم غزالی فتاده ام
چون آهوی رمیده، دلم در شتاب اوست
هوش مصنوعی: من به دنبال چشمان زیبا و شیطنتآمیز یک غزال هستم، مانند آهویی که از ترس فرار کرده است. دلم همواره در حرکت و شتاب اوست.
دستم اگر به طرف عنانش نمی رسد
خوناب اشک حسرت من، تا رکاب اوست
هوش مصنوعی: اگر نتوانم دستم را به افسار او برسانم، اشکهای حسرت من تا پای او ادامه دارد.
نوش از حدیث تلخ لبش جوش می زند
خون در دلم ز غنچهٔ رنگین عتاب اوست
هوش مصنوعی: از گفتار تلخ او شیرینی میجوشد و در دل من، به خاطر این تذکر رنگین او، خون میجوشد.
آتش طبیعتی رگ جانم گرفته است
چون شمع، سوزم، از نگه شعله تاب اوست
هوش مصنوعی: آتش وجودم را فرا گرفته و در حال سوختن هستم. مانند شمعی هستم که از نگاهی که به من میشود، شعلهور میشود.
کام حزین خسته به یک نوشخند داد
جان مست بادهٔ لب حاضر جواب اوست
هوش مصنوعی: دل غمگین و خستهام با یک لبخند آرام شد. جان من به شادابی و نشاط ناشی از نوشیدن شراب، به هوی و هوس صحبتهای تند و شوخ او وابسته است.

حزین لاهیجی