گنجور

شمارهٔ ۲۴۴

چون صبح به بر، دیدهٔ من پیرهنی داشت
در پرده مگر حسرت نازک بدنی داشت
آن فیض کجا رفت کز افشاندن زلفش
هر نافهٔ داغم، به گریبان ختنی داشت؟
نگذاشت به کار دل صدپاره، درستی
آن عهد که با طرهٔ پیمان شکنی داشت
هر تار به راهی رود از زلف حواسم
جمعیت احباب، پریشان شدنی داشت
در جیب گریبان، گل چاکی نفشاندم
تا سینه ام از غنچهٔ پیکان چمنی داشت
چشم از غم محرومی دیدار چه می کرد
گر فرصت یک ره، مژه بر هم زدنی داشت؟
از ضعف رسا، خانه نشینیم وگر نه
دیوانهٔ ما هر گذری، انجمنی داشت
بودش سخن از حسرت آب دم تیغت
در پیش تو آن روزکه زخمم دهنی داشت
از شوق تو دل خانه به دوش است وگر نه
درکوی غم، آواره ما هم وطنی داشت
بیکار نیارست کند دست مرا مرگ
بستد ز گریبان و به چاک کفنی داشت
عمریست حزین از نظرت رفت ونگفتی
درگاه صنم خانهٔ ما، برهمنی داشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون صبح به بر، دیدهٔ من پیرهنی داشت
در پرده مگر حسرت نازک بدنی داشت
هوش مصنوعی: وقتی صبح به نزدیکی رسید، چشمانم لباس زیبایی را به خاطر آورد که در پشت پرده بود و تنها حسرت آن اندام لطیف را به دل داشت.
آن فیض کجا رفت کز افشاندن زلفش
هر نافهٔ داغم، به گریبان ختنی داشت؟
هوش مصنوعی: کجاست آن نعمت و زیبایی که با رهاییش و افشاندن موهایش، دلم را به درد آورد و به گریبانم کشاند؟
نگذاشت به کار دل صدپاره، درستی
آن عهد که با طرهٔ پیمان شکنی داشت
هوش مصنوعی: دل شکسته‌ام را بی‌چاره کرده و از طرفی به یاد آن وعده‌ایی که با زیبایی نافرجام داشتم، نتوانستم به زندگی ادامه دهم.
هر تار به راهی رود از زلف حواسم
جمعیت احباب، پریشان شدنی داشت
هوش مصنوعی: هر رشته از موهای زلف، به سمتی می‌رود و توجه من به دوستانم بود که به شدت بر هم ریخته شده است.
در جیب گریبان، گل چاکی نفشاندم
تا سینه ام از غنچهٔ پیکان چمنی داشت
هوش مصنوعی: در جیب گریبانم هیچ گل زیبا و خوشبو نگذاشته‌ام تا سینه‌ام از زیبایی و لطافت آن مثل یک غنچه شکفته شود.
چشم از غم محرومی دیدار چه می کرد
گر فرصت یک ره، مژه بر هم زدنی داشت؟
هوش مصنوعی: چشم هایی که به خاطر دوری از دیدار تو غمگین هستند، چه کار می‌توانند بکنند؟ اگر تنها یک لحظه فرصت داشتند، به آرامی پلک می‌زدند تا شاید بتوانند تو را ببینند.
از ضعف رسا، خانه نشینیم وگر نه
دیوانهٔ ما هر گذری، انجمنی داشت
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی‌ام، خانه نشسته‌ام و اگر این حال ادامه پیدا کند، دیوانگی‌ام به حدی می‌رسد که هر جا بروم، گروهی از مردم دور من جمع خواهند شد.
بودش سخن از حسرت آب دم تیغت
در پیش تو آن روزکه زخمم دهنی داشت
هوش مصنوعی: روزی سخن از آرزوی آبی به یاد تیغ تو بود، زمانی که زخم من در آن لحظه به شدت درد می‌کشید.
از شوق تو دل خانه به دوش است وگر نه
درکوی غم، آواره ما هم وطنی داشت
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو سرگردان و بی‌قرار است و اگر نه، در این دنیای پر از غم، من هم هم‌وطن و همراهی داشتم.
بیکار نیارست کند دست مرا مرگ
بستد ز گریبان و به چاک کفنی داشت
هوش مصنوعی: مرگ به من فرصتی نمی‌دهد که بیکار بمانم و کاری انجام دهم؛ او با قدرت تمام، زندگی‌ام را از دستم گرفت و به من اجازه نداد که از زندگی خود لذت ببرم.
عمریست حزین از نظرت رفت ونگفتی
درگاه صنم خانهٔ ما، برهمنی داشت
هوش مصنوعی: سال‌هاست که دل‌تنگی و اندوهم از دوری‌ات ادامه دارد و تو هرگز به من نگفتی که ای معشوق، در خانه ما چه خبر است.