شمارهٔ ۲۳۴
از آن، سرم به هوای تو مایل افتاده ست
که آرزوی تو چون شعله در دل افتاده ست
چو نور در بصر و روح در دلی و هنوز
میان ما و تو صد پرده حایل افتاده ست
شهید کوی محبت شوم که هر گامی
هزار خضر در او، نیم بسمل افتاده ست
کسی که سجده به بیت الحرام عشق نکرد
ز قدر کعبه ی دیدار، غافل افتاده ست
ز یاد زلف تو، صد آرزو به دل گره است
که را به عشق چنین کار مشکل افتاده ست؟
حزین ، امید شفاعت زکس به حشر مدار
که عذر ما همه در گردن دل افتاده ست؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن، سرم به هوای تو مایل افتاده ست
که آرزوی تو چون شعله در دل افتاده ست
هوش مصنوعی: سرم به خاطر عشق تو خم شده است، زیرا آرزوی تو مانند شعلهای در دل من روشن شده است.
چو نور در بصر و روح در دلی و هنوز
میان ما و تو صد پرده حایل افتاده ست
هوش مصنوعی: مانند نوری که در چشم تابیده و روحی که در دل وجود دارد، اما هنوز میان ما و تو موانع زیادی وجود دارد.
شهید کوی محبت شوم که هر گامی
هزار خضر در او، نیم بسمل افتاده ست
هوش مصنوعی: عاشق و طرفدار عشق میشوم، زیرا هر گامی که بردارم، در آن هزاران نکته و درس از زندگی وجود دارد و همه چیز به شکلی گیرا و عمیق است.
کسی که سجده به بیت الحرام عشق نکرد
ز قدر کعبه ی دیدار، غافل افتاده ست
هوش مصنوعی: کسی که به کعبه عشق نورزی نکرده، از ارزش و عظمت آن مکان مقدس بیخبر است.
ز یاد زلف تو، صد آرزو به دل گره است
که را به عشق چنین کار مشکل افتاده ست؟
هوش مصنوعی: از یاد زلف تو، دل پر از آرزوهای زیادی است، که نمیدانم چه کسی در عشق به چنین مسأله سختی دچار شده است.
حزین ، امید شفاعت زکس به حشر مدار
که عذر ما همه در گردن دل افتاده ست؟
هوش مصنوعی: ای حزین، امیدی به شفاعت از کسی در قیامت نداشته باش، زیرا دلیل و عذر ما همه به عهده دلمان است.

حزین لاهیجی