گنجور

شمارهٔ ۲۳۳

در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است
برخاستنم نیست ز جا، طاقتم این است
با عشق تو زادم من و با درد تو بودم
با مهر تو در خاک روم، ملّتم این است
از غیرت شوق است که چون رنگ پریده
خود نامه و خود نامه برم، عادتم این است
هم دل شنود پرده سراییدن دل را
می گویم و خود می شنوم، صحبتم این است
پرورده ز بس ذائقه را عشق به تلخی
شربت نهم و زهر کشم، لذّتم این است
جایی که شود بستر راحت، دم شمشیر
میدان به تپیدن ندهم، فرصتم این است
بیزارم از آن کفر که آموختنی شد
بت، برهمنان را چه کند؟ غیرتم این است
صد پیرهن صبر قبا گشت و ز ناموس
دستی به گریبان نزدم، حسرتم این است
از انجمن کثرت خود نیست گزیری
گاهی مگر از خویش روم خلوتم این است
شطرنجی ایّامم و در ششدر گیتی
دانگی ز حریفان نبرم، خصلتم این است
از شور شکر خنده ی آن خون وفا نوش
کردم لب زخمی نمکین، عشرتم این است
صعب است حزین گر نکشم سر به گریبان
از هر دو جهان زاویهٔ عزلتم این است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است
برخاستنم نیست ز جا، طاقتم این است
هوش مصنوعی: در خیابان تو، رد پاهای من نشان از حال من دارد. از جایی که هستم بلند نشده‌ام، اما این وضع تحمل من است.
با عشق تو زادم من و با درد تو بودم
با مهر تو در خاک روم، ملّتم این است
هوش مصنوعی: من با عشق تو به دنیا آمدم و در میان دردهای تو زندگی کردم. با محبت تو به خاک می‌روم، این سرنوشت و هویت من است.
از غیرت شوق است که چون رنگ پریده
خود نامه و خود نامه برم، عادتم این است
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و عشق، وقتی حالتی رنگ‌پریده دارم، نامه و خود نامه‌نویس را به دست می‌گیرم و این کار برای من عادی شده است.
هم دل شنود پرده سراییدن دل را
می گویم و خود می شنوم، صحبتم این است
هوش مصنوعی: من در دل خودم، برای دلِ خودم می‌گویم و خودم نیز این سخنان را می‌شنوم. موضوع صحبت من همین است.
پرورده ز بس ذائقه را عشق به تلخی
شربت نهم و زهر کشم، لذّتم این است
هوش مصنوعی: عشق باعث شده است که من به تلخی‌های زندگی، مانند زهر و شربت تلخ، عادت کنم و از همین تلخی‌ها لذت می‌برم.
جایی که شود بستر راحت، دم شمشیر
میدان به تپیدن ندهم، فرصتم این است
هوش مصنوعی: جایی که بتوانم در آرامش زندگی کنم، هرگز اجازه نمی‌دهم که خطر مبارزه و جنگ آرامش مرا به هم بزند. این فرصت ویژه‌ای برای من است.
بیزارم از آن کفر که آموختنی شد
بت، برهمنان را چه کند؟ غیرتم این است
هوش مصنوعی: من از کفر و بی‌دینی که به‌راحتی یاد گرفته می‌شود، نفرت دارم. این وضعیت چه بلایی به سر پیروان دین می‌آورد؟ غیرتم بر این موضوع است.
صد پیرهن صبر قبا گشت و ز ناموس
دستی به گریبان نزدم، حسرتم این است
هوش مصنوعی: سال‌ها در انتظار و صبر بوده‌ام و از حرمت و حیثیت خود دفاع نکرده‌ام، ولی تنها حسرت من این است که چرا این کار را نکردم.
از انجمن کثرت خود نیست گزیری
گاهی مگر از خویش روم خلوتم این است
هوش مصنوعی: گاهی اوقات از شلوغی و پرجمعیتی که در اطرافم وجود دارد، فرار می‌کنم و به دنیای درون خودم می‌روم تا تنها باشم. این احساس تنهایی و خلوت برای من ضروری است.
شطرنجی ایّامم و در ششدر گیتی
دانگی ز حریفان نبرم، خصلتم این است
هوش مصنوعی: زندگی‌ام مانند یک بازی شطرنج است و در این میدان جهان، به اندازه‌ای از حریفان نمی‌توانم پیروز شوم. این ویژگی من است.
از شور شکر خنده ی آن خون وفا نوش
کردم لب زخمی نمکین، عشرتم این است
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و وفا، شور و شوقی در دل دارم که به من گرمی و شادی می‌بخشد. هرچند زخم‌ها و دردهایی دارم، اما این حال و احوالم را به عنوان لذتی بزرگ می‌پندارم.
صعب است حزین گر نکشم سر به گریبان
از هر دو جهان زاویهٔ عزلتم این است
هوش مصنوعی: سخت است برایم که از غم سرم را زیر گریبان ببرم، زیرا از هر دو دنیا تنها این گوشه‌ی دور افتاده‌ام را دارم.