گنجور

شمارهٔ ۲۳۱

ما را تن ضعیف به زندان عالم است
این هم که زنده ایم ز دستان عالم است
از شورش جهان سر زلف حواس من
آشفته تر ز حال پریشان عالم است
کامش به غیر دانهٔ دل آشنا نشد
مور قناعتم، که سلیمان عالم است
ناموس روزگار به گردن گرفته است
سلطان غیرتم، که نگهبان عالم است
سودای عشق از سر ما کم نمی شود
زنجیر زلف، سلسله جنبان عالم است
از فیض خطّ و خال تو ای نازنین غزال
کلکم یکی ز مشک فروشان عالم است
هرگز مبند دل به فریب جهان حزین
دنیای سفله، دشمن مردان عالم است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را تن ضعیف به زندان عالم است
این هم که زنده ایم ز دستان عالم است
هوش مصنوعی: ما به خاطر بدن ضعیف‌مان در محدودیت‌های زندگی قرار داریم و این‌که هنوز زنده‌ایم به لطف قدرت و حمایت‌های محیط و نیروهای مختلف اطراف‌مان است.
از شورش جهان سر زلف حواس من
آشفته تر ز حال پریشان عالم است
هوش مصنوعی: از هیجانات و شور و غوغای دنیا، موهای حواس من به هم ریخته‌تر از وضعیت آشفته و بی‌نظمی این جهان است.
کامش به غیر دانهٔ دل آشنا نشد
مور قناعتم، که سلیمان عالم است
هوش مصنوعی: او هرگز به غیر از دانه‌ای که دلش را شاد کند، راضی نشد و من نیز در برابر این خواسته، مانند موری هستم که سلیمان در علم و آگاهی برتر است.
ناموس روزگار به گردن گرفته است
سلطان غیرتم، که نگهبان عالم است
هوش مصنوعی: سلطان با غیرت مسئولیت بزرگ و سنگینی را بر عهده گرفته است، زیرا او حافظ و نگهبان جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم.
سودای عشق از سر ما کم نمی شود
زنجیر زلف، سلسله جنبان عالم است
هوش مصنوعی: عشق همیشه در دل ما وجود دارد و هیچ‌گاه از بین نمی‌رود. زلف معشوق، همانند زنجیری است که تمام جهان را به هم متصل می‌کند.
از فیض خطّ و خال تو ای نازنین غزال
کلکم یکی ز مشک فروشان عالم است
هوش مصنوعی: با زیبایی و ناز خط و خال تو، ای عزیز و دوست داشتنی، همه جهانیان مانند فروشندگان مشک هستند.
هرگز مبند دل به فریب جهان حزین
دنیای سفله، دشمن مردان عالم است
هوش مصنوعی: هرگز دل خود را به فریب و نیرنگ‌های این دنیا که پر از اندوه و مشکلات است نبند، زیرا این دنیا دشمن انسان‌های بزرگ و باارزش است.