گنجور

شمارهٔ ۲۳۰

برخاست دل ز سینه و پیکان فرو نشست
تا پر خدنگ ناز تو در جان فرو نشست
بود از نوای من همه جا شعله ها بلند
خامش نشستم، آتش سوزان فرو نشست
اشکم کمر به کینهٔ افلاک بسته بود
مژگان ز گریه بستم و طوفان فرو نشست
برخاست موج شِکوه ولی دل ز تاب رشک
دم در کشید و شورش عمّان فرو نشست
افسرده شد جهان، چو حزین از میانه رفت
مجنون گذشت و شور بیابان فرو نشست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برخاست دل ز سینه و پیکان فرو نشست
تا پر خدنگ ناز تو در جان فرو نشست
هوش مصنوعی: دل از سینه بیرون آمد و تیر عشق تو در جانم فرود آمد و نقش خود را ماندگار کرد.
بود از نوای من همه جا شعله ها بلند
خامش نشستم، آتش سوزان فرو نشست
هوش مصنوعی: از صدای من در همه جا آتش‌ها برافروخته شده بود، اما من در سکوت نشسته‌ام و آتش سوزان به تدریج آرام گرفته است.
اشکم کمر به کینهٔ افلاک بسته بود
مژگان ز گریه بستم و طوفان فرو نشست
هوش مصنوعی: اشک من بر اثر کینه‌ای که از آسمان داشتم، به شدت می‌ریخت و مژه‌هایم را از گریه پر کرده بودم که ناگهان طوفان آرام گرفت.
برخاست موج شِکوه ولی دل ز تاب رشک
دم در کشید و شورش عمّان فرو نشست
هوش مصنوعی: موجی از شکوه به وجود آمد، اما دل به خاطر حسادت و احساس فشاری که داشت، آرام گرفت و شور و هیجان حاکم بر اوضاع آرام شد.
افسرده شد جهان، چو حزین از میانه رفت
مجنون گذشت و شور بیابان فرو نشست
هوش مصنوعی: وقتی مجنون از میان رفت، جهان غمگین و افسرده شد و آن حال و هوای پرشور بیابان نیز به آرامش رسید.