گنجور

شمارهٔ ۲۲۹

رخسار تو را تازگی از چشم تر کیست؟
این خرّمی از فیض بهار نظر کیست؟
حاشا چه کند، ترک نگاه تو ز قتلم
این دشنه‌ی آلوده به خون، در کمر کیست؟
لب می‌مکم از مائده‌ی درد، خدا را
زهر این همه شیرین به امید شکر کیست؟
خون گرمی‌اش آتش زده در جیب مشامم
در مغز جنون، بوی کباب جگر کیست؟
نور افق تیره‌ی بختم شده داغی
این اختر فرخنده چراغ سحر کیست؟
خاکسترِ طور است بیابانی رشکش
در دامن بال و پر پروانه، سر کیست؟
حسرت شکند در رگ ما گرسنه چشمان
بر سفره‌ی غم، خون جگر، ماحضر کیست؟
در عربده با مهر بود، خوی غیورم
با سوخته‌ام دست و گریبان شرر کیست؟
من هوش ندارم که به لب گوش بدارم
با زمزمه‌ی قاصد آهم خبر کیست؟
پیچیده به آغوش سحر طره‌ی آهم
این زلف، پریشان شده‌ی دوش و بر کیست؟
ای بی خبر از جلوه‌ی این برق سواران
گَرد نفس گرم من از رهگذر کیست؟
رسوایی ما رفته به دامان قیامت
این چاک به اندازه‌ی جیب جگر کیست؟
جز سوخته پروانه‌ی شمعت که حزین است
صد دام و قفس در شکن بال و پر کیست؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخسار تو را تازگی از چشم تر کیست؟
این خرّمی از فیض بهار نظر کیست؟
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو چنان تازگی دارد که انگار از چشم اشک، نوبرانه‌ای به آن بخشیده‌اند. این زیبایی و شادابی تو هم نشان از برکات بهار دارد.
حاشا چه کند، ترک نگاه تو ز قتلم
این دشنه‌ی آلوده به خون، در کمر کیست؟
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند از تیرگی نگاه تو بگریزد؟ این دشنه‌ی خونی که در کمر کسی است، چه کاری می‌تواند انجام دهد؟
لب می‌مکم از مائده‌ی درد، خدا را
زهر این همه شیرین به امید شکر کیست؟
هوش مصنوعی: من از میوه‌ی تلخ درد لذت می‌برم، اما از خدا می‌پرسم که این همه شیرینی که وجود دارد، برای چه کسی است؟
خون گرمی‌اش آتش زده در جیب مشامم
در مغز جنون، بوی کباب جگر کیست؟
هوش مصنوعی: خون گرم او در جیب حواسم آتش به پا کرده و در ذهنم دیوانگی به وجود آورده است. بوی کباب جگر به مشامم می‌رسد، ولی نمی‌دانم این بوی خوش متعلق به کیست.
نور افق تیره‌ی بختم شده داغی
این اختر فرخنده چراغ سحر کیست؟
هوش مصنوعی: نور افق تاریک و ناامیدی من، این ستاره خوشبختی که درخشندگی‌اش شبیه چراغ سحر است، کیست؟
خاکسترِ طور است بیابانی رشکش
در دامن بال و پر پروانه، سر کیست؟
هوش مصنوعی: این متن به تصویر کشیدن تضاد زیبایی و خشونت در طبیعت می‌پردازد. در آن، خاکستر طور به معنای هر چیزی خراب و سوخته است، در حالی که بیابان به عنوان فضایی بی‌آب و عاری از زندگی توصیف شده است. حسادت در دامن پروانه به زیبایی و ظرافت آن اشاره دارد. در نهایت، پرسش می‌کند که این صحنه و این زیبایی، به چه کسی تعلق دارد. به طور کلی، مضمون این متن جستجوی معنی و هویت در دنیای پر از تضاد و تغییر است.
حسرت شکند در رگ ما گرسنه چشمان
بر سفره‌ی غم، خون جگر، ماحضر کیست؟
هوش مصنوعی: اشک و حسرت در دل ما به خاطر بی‌خبری و فقر عاطفی وجود دارد. چشمان ما بر سفره‌ای پربار از درد و غم، به انتظار چیزی نشسته‌اند، اما سوال این است که چه کسی در این جمع ماحضر و حاضر است؟
در عربده با مهر بود، خوی غیورم
با سوخته‌ام دست و گریبان شرر کیست؟
هوش مصنوعی: در زمانی که با شور و شوق در عشق می‌تپم، حسرت و غیرتم مرا به جنگی درونی می‌کشاند. آیا شعله‌ی آتش و درد عشق، کسی را برای جنگیدن با من می‌طلبد؟
من هوش ندارم که به لب گوش بدارم
با زمزمه‌ی قاصد آهم خبر کیست؟
هوش مصنوعی: من توانایی گوش دادن به حرف‌های دیگران را ندارم و نمی‌توانم بفهمم که با ناله‌ام چه کسی از حال من خبر می‌گیرد.
پیچیده به آغوش سحر طره‌ی آهم
این زلف، پریشان شده‌ی دوش و بر کیست؟
هوش مصنوعی: زلف‌های پریشان من در آغوش سحر پیچیده شده‌اند و آهم مانند طره‌ای از آن‌ها بیرون آمده است. این حال و هوا به چه کسی تعلق دارد؟
ای بی خبر از جلوه‌ی این برق سواران
گَرد نفس گرم من از رهگذر کیست؟
هوش مصنوعی: ای کسی که از جلوه‌ی زیبای سوارکاران بی‌خبری، چه کسی است که از بوی نفس گرم من در گذرگاه اطلاع دارد؟
رسوایی ما رفته به دامان قیامت
این چاک به اندازه‌ی جیب جگر کیست؟
هوش مصنوعی: ما در روز قیامت با رسوایی‌هایمان روبرو خواهیم شد و این زخم کهنه‌ای که داریم، به قدری بزرگ است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد.
جز سوخته پروانه‌ی شمعت که حزین است
صد دام و قفس در شکن بال و پر کیست؟
هوش مصنوعی: جز پروانه‌ای که به خاطر شمع تو سوخته و غمگین است، چه کسی در دام‌ها و قفس‌های فراوان گرفتار شده و بال و پرش شکسته است؟