گنجور

شمارهٔ ۲۰۰

زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست
تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست
در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار
این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست
دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی
زد مستیم، به ساغر منصور پشت دست
از فیض فقر، می زند امروز مدتی ست
کشکول ما، به کاسهٔ فغفور، پشت دست
چشم تو در بهشت ز مژگان پر غرور
مستانه می زند به صف حور، پشت دست
طالع نگر که نیست به دست نگاه من
مستانه دیدنی ز تو مستور، پشت دست
موسی کشد خجل، ید بیضا در آستین
بیند ز شمع من، اگر از دور پشت دست
یا رب به کیش کیست بت ما که می زند
بر مست پشت پا و به مخمور پشت دست؟
از پایداری مژهٔ خون فشان حزین
زد قطره ام به قلزم پرشور پشت دست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست
تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست
هوش مصنوعی: به همین دلیل که بلبل پرشور به سبب عشق به گل، در حالی که دستش را به گل زده، به شدت غمگین و ناراحت است و گل مغرور نیز او را نادیده گرفته و به او توجهی نمی‌کند.
در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار
این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست
هوش مصنوعی: در محیط عشق، با احترام و ادب قدم بگذار. اینجا در این جنگل، یک شیر (که نماد قوا و قدرت است) از دست مور (که نماد ضعف و حقارت است) غذا می‌خورد.
دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی
زد مستیم، به ساغر منصور پشت دست
هوش مصنوعی: دیشب با زحمت و سختی، عشق را در وجودم شعله‌ور کردم و تحت تأثیر آن حالتی از سرمستی به دست آوردم و از عطر وجود منصور بهره‌مند شدم.
از فیض فقر، می زند امروز مدتی ست
کشکول ما، به کاسهٔ فغفور، پشت دست
هوش مصنوعی: از برکات فقر، امروز مدتی است که کشکول ما به کاسهٔ فغفور می‌چسبد و پشت دست ما قرار می‌گیرد.
چشم تو در بهشت ز مژگان پر غرور
مستانه می زند به صف حور، پشت دست
هوش مصنوعی: چشم تو با زیبایی و جذابیت خاصی، مانند مستانی در بهشت، به صف حوریان نگاه می‌کند و حسی از شادی و شگفتی را منتقل می‌کند.
طالع نگر که نیست به دست نگاه من
مستانه دیدنی ز تو مستور، پشت دست
هوش مصنوعی: بنگر که سرنوشت و تقدیر در کنترل من نیست. آنچه از تو مخفی و پنهان است، به طرز شگفت‌انگیزی قابل دیدن نیست.
موسی کشد خجل، ید بیضا در آستین
بیند ز شمع من، اگر از دور پشت دست
هوش مصنوعی: حضرت موسی وقتی که در دستش عصایش را می‌بیند و قدرت خداوند را در آن حس می‌کند، خجالت می‌کشد و اگر از دور به پشت دستش نگاه کند، به یاد می‌آورد که روشنایی و نور من مانند شمعی در دل شب است.
یا رب به کیش کیست بت ما که می زند
بر مست پشت پا و به مخمور پشت دست؟
هوش مصنوعی: ای خدا، بت ما چه کسی است که به ما ضربه می‌زند و در عین حال ما را به مستی و غفلت می‌کشاند؟
از پایداری مژهٔ خون فشان حزین
زد قطره ام به قلزم پرشور پشت دست
هوش مصنوعی: چشم‌های پرآب و زار من که به شدت می‌گریند، به قدری غمگین و دردمند است که اشک‌هایم شبیه دریاهایی طوفانی می‌شوند. این احساس قوی من، در کنج دستانم نمایان شده و نشان از عمق اندوهم دارد.