شمارهٔ ۱۹۴
نگاه گوشهٔ آن چشم میگسارم سوخت
ز نارسایی ساقی، دل فگارم سوخت
هنوز بلبل و پروانه در عدم بودند
که عشق روی تو گل کرد و خارخارم سوخت
به جام غنچهٔ نشکفته زهرخندی ریز
که ساقی لب لعل تو، در خمارم سوخت
چو شمع، یاد تو می ریخت آتش از چشمم
شب فراق تو، مژگان اشکبارم سوخت
حزین به تربت من یار سایه ای نفکند
چو تخم سوخته در خاک، انتظارم سوخت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگاه گوشهٔ آن چشم میگسارم سوخت
ز نارسایی ساقی، دل فگارم سوخت
هوش مصنوعی: با نگاهی به گوشهٔ چشم آن باده نوش، دل ناتوان و رنجورم به خاطر کملطفی ساقی، به آتش عشق سوخت.
هنوز بلبل و پروانه در عدم بودند
که عشق روی تو گل کرد و خارخارم سوخت
هوش مصنوعی: هنوز بلبل و پروانه وجود نداشتند که عشق به چهره تو آغاز شد و من در آتش محبت تو سوختم.
به جام غنچهٔ نشکفته زهرخندی ریز
که ساقی لب لعل تو، در خمارم سوخت
هوش مصنوعی: برایم از گلهای نچیده و نشکفته شرابی بریز که ساقی با لبهای زیبات، در حالتی از خمار و عشق، مرا سوزانده است.
چو شمع، یاد تو می ریخت آتش از چشمم
شب فراق تو، مژگان اشکبارم سوخت
هوش مصنوعی: در شب جدایی از تو، چشمانم مانند شمع میسوخت و اشکهایم با یاد تو بر روی گونهام فرو میریخت.
حزین به تربت من یار سایه ای نفکند
چو تخم سوخته در خاک، انتظارم سوخت
هوش مصنوعی: دوست من بر سر مزار من نرفته است و سایهاش را بر من نیفکنده، مثل دانهای سوخته که در خاک مانده و در انتظار جوانه زدن، خودم هم در این انتظار سوختهام.

حزین لاهیجی