شمارهٔ ۱۸۴
تیغت به سرم خمار نگذاشت
حسرت به دل فگار نگذاشت
ابر مژه در گهر نثاری
ما را ز تو شرمسار نگذاشت
شادیم که گریه های مستی
بر خاطر ما غبار نگذاشت
آن سبزهٔ خط و آن بناگوش
ناموس گل و بهار نگذاشت
داغ دل خسته را به مرهم
آن طرهٔ مشک بار نگذاشت
بر دوش و برم ردای تقوی
آن نرگس میگسار نگذاشت
بر لوح دلم ز غیر نقشی
یاد تو به یادگار نگذاشت
بیداد تغافلت مرا کشت
با خنجر غمزه، کار نگذاشت
جان نذر وصال کرده بودم
هجران ستیزه کار نگذاشت
سر بر قدمت نهاده بودم
افسوس که روزگار نگذاشت
یادت دل و دیدهٔ حزین را
شرمندهٔ انتظار نگذاشت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیغت به سرم خمار نگذاشت
حسرت به دل فگار نگذاشت
هوش مصنوعی: تیغ تو بر سرم اثر گذاشت و حسرت را در دلم باقی نگذاشت.
ابر مژه در گهر نثاری
ما را ز تو شرمسار نگذاشت
هوش مصنوعی: ابر مژه، اشکهای زیبای عاشقانه ما را به خاطر تو شرمسار و بینوا نکرد.
شادیم که گریه های مستی
بر خاطر ما غبار نگذاشت
هوش مصنوعی: ما خوشحالیم که اشکهای ناشی از مستی، بر ذهن و خاطر ما رد و نشانی باقی نگذاشت.
آن سبزهٔ خط و آن بناگوش
ناموس گل و بهار نگذاشت
هوش مصنوعی: آن سبزه و نقش خط بر روی آن، با زیبایی که دارد، نمایانگر حرمت و زیبایی گل و بهار است و اجازه نداد که این زیباییها نادیده گرفته شوند.
داغ دل خسته را به مرهم
آن طرهٔ مشک بار نگذاشت
هوش مصنوعی: درد و غم دل خستهام، با زیبایی و دلربایی آن موی مشکی نتوانست تسکین یابد.
بر دوش و برم ردای تقوی
آن نرگس میگسار نگذاشت
هوش مصنوعی: بر دوش من ردای تقوی است، ولی آن نرگس میگسار نتوانست آن را بر تن کند.
بر لوح دلم ز غیر نقشی
یاد تو به یادگار نگذاشت
هوش مصنوعی: بر دل من هیچ نشانی جز یاد تو باقی نمانده است.
بیداد تغافلت مرا کشت
با خنجر غمزه، کار نگذاشت
هوش مصنوعی: بیتوجهی تو باعث نابودی من شد، با نیش زنی که از غم و اندوه تو بود، جایی برای من نگذاشت.
جان نذر وصال کرده بودم
هجران ستیزه کار نگذاشت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به معشوق، جانم را فدای وصال او کرده بودم، اما جدایی و دوری، با سرسختی اجازه نداد.
سر بر قدمت نهاده بودم
افسوس که روزگار نگذاشت
هوش مصنوعی: من بر سر قدمهای تو زانو زده بودم، اما افسوس که زمان به من اجازه نداد.
یادت دل و دیدهٔ حزین را
شرمندهٔ انتظار نگذاشت
هوش مصنوعی: یادت باعث شد که دل و چشمان غمگینم شرمنده از انتظار باقی بمانند.

حزین لاهیجی