گنجور

شمارهٔ ۱۸۲

دیده تا بر هم زدم سامان باغ از دست رفت
ذوق مستی داشتم چون گل، ایاغ از دست رفت
پای در دامان کشیدم شد گریبانگیر، عشق
رفتم از دنبال دل، کنج فراغ از دست رفت
رنگ مطلب ریختن خاکسترم بر باد داد
بویی از گلزار می جستم، دماغ از دست رفت
تا سرآمد کوچه راه عمر، پا ازکار ماند
بس که سودم کف به هم ز افسوس، داغ از دست رفت
عزم کویش داشتم، دانش به حیرانی کشید
کوچه راهی طی نکردیم و سراغ از دست رفت
زیر گردون بود ازمی بزم ما روشن حزین
در شبستانی به این ظلمت، چراغ از دست رفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده تا بر هم زدم سامان باغ از دست رفت
ذوق مستی داشتم چون گل، ایاغ از دست رفت
هوش مصنوعی: زمانی که چشم‌هایم را بر هم گذاشتم، تمامی زیبایی و سرزندگی باغ از دست رفت. احساس شگفتی و خوشی داشتم مانند گل، اما آن حال و هوا نیز از بین رفت.
پای در دامان کشیدم شد گریبانگیر، عشق
رفتم از دنبال دل، کنج فراغ از دست رفت
هوش مصنوعی: در دامان عشق وارد شدم و درگیر آن شدم، به دنبال دل رفتم ولی در نهایت آرامش را از دست دادم.
رنگ مطلب ریختن خاکسترم بر باد داد
بویی از گلزار می جستم، دماغ از دست رفت
هوش مصنوعی: موضوعی که می‌خواستم بیان کنم، بی‌ثمر شد و مانند خاکستر به باد رفت. در پی بویی از گلی بودم، اما حس بویایی‌ام را از دست دادم.
تا سرآمد کوچه راه عمر، پا ازکار ماند
بس که سودم کف به هم ز افسوس، داغ از دست رفت
هوش مصنوعی: تا پایان زندگی، در کوچه‌ای که راه عمر نام دارد، از کار و کوشش بازماندم. آن‌چنان ناامید و پشیمانم که دستانم را به هم می‌زنم و به خاطر چیزی که از دست داده‌ام، غمگین و دلتنگ هستم.
عزم کویش داشتم، دانش به حیرانی کشید
کوچه راهی طی نکردیم و سراغ از دست رفت
هوش مصنوعی: من تصمیم داشتم به سمت او بروم، اما دانایی‌ام موجب گیجی‌ام شد. نه از کوچه‌ای عبور کردیم و نه نشانی از او پیدا کردیم.
زیر گردون بود ازمی بزم ما روشن حزین
در شبستانی به این ظلمت، چراغ از دست رفت
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، در می‌خانه ما حالی شاداب و روشن بود، اما در این شب تاریک، روشنایی از دستانمان رفته است.