گنجور

شمارهٔ ۱۸۰

تلقین حجت از لب جانانم آرزوست
من کافر محبتم، ایمانم آرزوست
کمتر نیم ز شبنم حیران درین چمن
یک چشم، دیدن رخ جانانم آرزوست
چون بهله خاطر از کف بی حاصلم گرفت
دستی حریف چاک گریبانم آرزوست
ای ابر فیض بر من آتش جگر ببار
بیش ازگیاه سوخته، بارانم آرزوست
دل را ز مهر تازه جوانان بریده ام
با پیر دیر، بستن پیمانم آرزوست
ناید سرم به سدره و طوبی فرو، حزین
ظلّ لوای شاه خراسانم آرزوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تلقین حجت از لب جانانم آرزوست
من کافر محبتم، ایمانم آرزوست
هوش مصنوعی: آرزو دارم که معارف و نکات ارزشمند عشق را از محبوبم دریافت کنم. من عاشق او هستم و این عشق برایم همانند ایمان است که به آن نیاز دارم.
کمتر نیم ز شبنم حیران درین چمن
یک چشم، دیدن رخ جانانم آرزوست
هوش مصنوعی: در این چمن، فقط یک بار دیدن چهره محبوبم برایم آرزوست، حتی اگر نیم‌نگاهی از شبنم هم کمتر باشد.
چون بهله خاطر از کف بی حاصلم گرفت
دستی حریف چاک گریبانم آرزوست
هوش مصنوعی: وقتی که دل‌خوشی‌ام را از دست دادم و احساس ناامیدی کردم، آرزو دارم که دوستی دلسوز و مهربان در کنارم باشد تا مرا از این حالت نجات دهد.
ای ابر فیض بر من آتش جگر ببار
بیش ازگیاه سوخته، بارانم آرزوست
هوش مصنوعی: ای ابر رحمت، بر من باران کمال را فرو بریز، زیرا آتش دل من از عشق زیاد شده است و آرزویم این است که بارانی بر من ببارد تا درخت وجودم احیا شود.
دل را ز مهر تازه جوانان بریده ام
با پیر دیر، بستن پیمانم آرزوست
هوش مصنوعی: دل خود را از عشق جوانان و محبت آنان جدا کرده‌ام و آرزو دارم که با کسی که در پیری و تجربه است، پیمانی ببندم.
ناید سرم به سدره و طوبی فرو، حزین
ظلّ لوای شاه خراسانم آرزوست
هوش مصنوعی: نمی‌توانم به درختان سدره و طوبی برسم، اما آرزو دارم زیر سایه پرچم شاه خراسان باشم.