گنجور

شمارهٔ ۱۷۵

به گرد عارض او خط عنبرین پیداست
چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست
ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟
که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست
محبتم به دلت کرده گوییا اثری
ز التفات نهان تو، این چنین پیداست
ترحمی، که مرا استخوان ز کاهش غم
به رنگ پنبهٔ داغم، ز آستین پیداست
گرفتم آنکه، نهفتی ز خلق خون مرا
خدنگ غمزه خونریزت از کمین پیداست
به خلق خوش، شده ای شهرهٔ جهان لیکن
کم التفاتیت، از خاطر حزین پیداست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گرد عارض او خط عنبرین پیداست
چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست
هوش مصنوعی: دور تا دور چهره او نشانه‌ای از رنگ عنبر وجود دارد، مانند سبزه‌ای که در اطراف گل یاسمین به روشنی دیده می‌شود.
ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟
که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست
هوش مصنوعی: آیا تو از نام تقوای من، اینقدر پریشان شده‌ای که بر پیشانی‌ات مانند امواج شراب، چین و چروک نمایان شده است؟
محبتم به دلت کرده گوییا اثری
ز التفات نهان تو، این چنین پیداست
هوش مصنوعی: دوستم به دل تو نفوذ کرده و به نظر می‌رسد که عشقم نسبت به تو نشان‌دهنده تأثیر پنهانی محبت توست. به این ترتیب، احساس من به وضوح نمایان است.
ترحمی، که مرا استخوان ز کاهش غم
به رنگ پنبهٔ داغم، ز آستین پیداست
هوش مصنوعی: شما بر من رحم کنید، چون از شدت غم، وضعی به شدت نزار دارم و به گونه‌ای شده‌ام که حالتم به وضوح از آستینم نمایان است.
گرفتم آنکه، نهفتی ز خلق خون مرا
خدنگ غمزه خونریزت از کمین پیداست
هوش مصنوعی: من آن کسی را به چنگ آوردم که از دید مردم پنهان بود و تیر نگاه تیرآسا و برنده‌ات به وضوح پنهان نمانده است.
به خلق خوش، شده ای شهرهٔ جهان لیکن
کم التفاتیت، از خاطر حزین پیداست
هوش مصنوعی: تو به خاطر خلق خوشی که داری، در دنیا مشهور شده‌ای، اما این کم‌توجهی تو نشان می‌دهد که در دل خود اندوهی داری که به وضوح پیدا است.