شمارهٔ ۱۷۴
یاری که غمی می برد از یاد، شراب است
خون گرمی اگر هست درین بزم، کباب است
ناصح مدم افسون، که خراباتی عشقیم
این گوش، پر از زمزمهٔ چنگ و رباب است
هر جا که دلی بود به معمورهٔ امکان
در عهد تو ای خانه برانداز، خراب است
خاکستر دلها، همه بر باد فنا رفت
برق نگهت باز چرا گرم عتاب است؟
دیدار طلب باش که در دیدهٔ مردان
آسودگی هر دو جهان یک مژه خواب است
در راه تو، چون گرد فشاندیم ز دامن
بی تابی و صبری که درنگ است و شتاب است
گاهی شرر از دیده فرو ریزد و گه اشک
کز لعل می آلود تو، در آتش و آب است
هنگامهٔ معشوق بود گرم ز عاشق
از آتش دلهاست که آن طرّه به تاب است
از دلق می آلود مپرسید حزین را
کایام گل و جوش مل و عهد شباب است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاری که غمی می برد از یاد، شراب است
خون گرمی اگر هست درین بزم، کباب است
هوش مصنوعی: اگر دوستی وجود داشته باشد که غم را از یاد ببرد، او مانند شراب است. اگر در این مهمانی خون گرم و زندگی وجود دارد، آن هم مانند کباب است.
ناصح مدم افسون، که خراباتی عشقیم
این گوش، پر از زمزمهٔ چنگ و رباب است
هوش مصنوعی: ای نصیحتگر، از نصیحتهای خود دست بردار، زیرا ما در عشق خراباتی هستیم و این گوش ما پر از صدای نغمههای چنگ و رباب است.
هر جا که دلی بود به معمورهٔ امکان
در عهد تو ای خانه برانداز، خراب است
هوش مصنوعی: هر جایی که دل و احساس وجود دارد، در زمان تو، ای کسی که خانهها را ویران میکنی، در وضعیت نابسامانی به سر میبرد.
خاکستر دلها، همه بر باد فنا رفت
برق نگهت باز چرا گرم عتاب است؟
هوش مصنوعی: خاکستر دلها که نمادی از آرزوها و عشقهای سوخته است، در باد نابود شد. این در حالی است که نگاهی که تو داری دوباره به یاد میآید، و این نگاه باعث میشود که تو همچنان با خشم و عتابی گرم و پرشور رفتار کنی.
دیدار طلب باش که در دیدهٔ مردان
آسودگی هر دو جهان یک مژه خواب است
هوش مصنوعی: به دنبال دیدار باش، زیرا در نگاه مردان، آرامش هر دو جهان تنها در یک پلک زدن خواب است.
در راه تو، چون گرد فشاندیم ز دامن
بی تابی و صبری که درنگ است و شتاب است
هوش مصنوعی: در مسیر تو، همانند غبار از دامن خود، بیتابی و صبری را فشردیم که بین توقف و شتاب در نوسان است.
گاهی شرر از دیده فرو ریزد و گه اشک
کز لعل می آلود تو، در آتش و آب است
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ممکن است از چشمهایم اشک بریزد و گاهی دیگر، اشکی که به خاطر زیبایی تو میریزم، در آتش و آب تجلی پیدا میکند.
هنگامهٔ معشوق بود گرم ز عاشق
از آتش دلهاست که آن طرّه به تاب است
هوش مصنوعی: شور و هیجان معشوق به خاطر عشق و اشتیاق عاشق است، زیرا دلها به عشق او میسوزند و آن موهای جذابش در میان این آتش دلتنگی میدرخشد.
از دلق می آلود مپرسید حزین را
کایام گل و جوش مل و عهد شباب است
هوش مصنوعی: از لباس کثیف و آشفته نپرسید که وضعیت حزین چگونه است، زیرا اکنون زمان شکوفایی گلها و نشاط جوانی است.

حزین لاهیجی