گنجور

شمارهٔ ۱۷۶

عالم تمام از رخ جانانه روشن است
از یک چراغ، کعبه و بتخانه روشن است
چون آفتاب، نور می آفاق را گرفت
گر کور نیستی ره میخانه روشن است
دارد رواق چشم ز خون دلم چراغ
تا باده هست، دیدهٔ پیمانه روشن است
امروز نیست بادهٔ دوشینه ات نهان
بر عالمی ز دیدن مستانه روشن است
از شمع آفتاب مثال سخن حزین
کلک سیاه روز تو را، خانه روشن است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم تمام از رخ جانانه روشن است
از یک چراغ، کعبه و بتخانه روشن است
هوش مصنوعی: جهان از زیبایی‌های معشوق روشن و درخشان است؛ حتی به یک نور می‌توان کعبه و بتخانه را روشن کرد.
چون آفتاب، نور می آفاق را گرفت
گر کور نیستی ره میخانه روشن است
هوش مصنوعی: همان‌طور که آفتاب، نور را در جهان پخش می‌کند، اگر چشمانت بسته نیست، راه میخانه برایت روشن و واضح است.
دارد رواق چشم ز خون دلم چراغ
تا باده هست، دیدهٔ پیمانه روشن است
هوش مصنوعی: چشم من مانند چراغی است که به خاطر رنج و درد دل من روشن شده است، تا زمانی که شراب وجود دارد، دیده‌ام همچنان به روشنی و شفافیت ادامه دارد.
امروز نیست بادهٔ دوشینه ات نهان
بر عالمی ز دیدن مستانه روشن است
هوش مصنوعی: امروز شراب پنهانی که دیشب نوشیدی، دیگر وجود ندارد و بر جهانی که به خاطر دیدن مستانه‌ات به روشنایی درآمده، تاثیرگذار است.
از شمع آفتاب مثال سخن حزین
کلک سیاه روز تو را، خانه روشن است
هوش مصنوعی: از نور شمعی که شبیه به آفتاب است، سخن غم‌انگیز تو مانند مرکب سیاه، روشنایی روز تو را تابان می‌کند.