شمارهٔ ۱۷۰
هزار رنگ گل داغ در کنار من است
جنون کجاست که جوش سیه بهار من است؟
ز خاک سوختهٔ خویش، دامن افشانی
کمینه سرکشی سرو پایدار من است
ز رشحهٔ قلمم زنده می شود دل و جان
زلال چشمه حیوان به جویبار من است
به خصم، عرصهٔ دعوی نمی دهد سخنم
که خامه در کف اندیشه، ذوالفقار من است
ز جا نخاسته بیجا، غبار هستی من
به جلوه در دل این گرد، شهسوار من است
ز خال کنج لبی رفته صبر و آرامم
سپند آتش غم جان بی قرار من است
حزین اگر به درازی کشد سخن چه کنم؟
سیاه مستی کلک سخن گزار من است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هزار رنگ گل داغ در کنار من است
جنون کجاست که جوش سیه بهار من است؟
هوش مصنوعی: در کنار من هزاران رنگ و زیبایی وجود دارد، اما احساس جنون و شور و شوقی که باید در این بهار داشته باشم، کجا رفته است؟
ز خاک سوختهٔ خویش، دامن افشانی
کمینه سرکشی سرو پایدار من است
هوش مصنوعی: از خاک سوختهای که متعلق به من است، اندکی دامن افشاندهام. این نشانهای از سرکشی و ثبات من مانند درخت سروی است.
ز رشحهٔ قلمم زنده می شود دل و جان
زلال چشمه حیوان به جویبار من است
هوش مصنوعی: از نوشتههای من، دل و جان زنده و شاداب میشوند؛ مانند چشمهای زلال که در جویبار من جاری است.
به خصم، عرصهٔ دعوی نمی دهد سخنم
که خامه در کف اندیشه، ذوالفقار من است
هوش مصنوعی: من به دشمن خود اجازه نمیدهم که در میدان جدل پا بگذارد، زیرا قلم من در دستان فکر، مانند شمشیری تیز و برنده است.
ز جا نخاسته بیجا، غبار هستی من
به جلوه در دل این گرد، شهسوار من است
هوش مصنوعی: من در جایی که نباید باشم، تحت تأثیر دنیا و واقعیتهای زندگیام قرار دارم و در دل این دنیای پرهیاهو، شخصیتی بزرگ و شایسته وجود دارد که به آن افتخار میکنم.
ز خال کنج لبی رفته صبر و آرامم
سپند آتش غم جان بی قرار من است
هوش مصنوعی: از جایی که خال لب تو را دیدهام، صبر و آرامشم را از دست دادهام. آتش غم، جان ناآرام و بیقرار من را فرا گرفته است.
حزین اگر به درازی کشد سخن چه کنم؟
سیاه مستی کلک سخن گزار من است
هوش مصنوعی: اگر حرفهایم طولانی شود، چه باید بکنم؟ زیرا در حال intoxication از غم و اندوه، قلم من فقط به بیان این حال میپردازد.

حزین لاهیجی