شمارهٔ ۱۶۴
دارد سر ما شورش سودایی اگر هست
باشد دل ما، عاشق شیدایی اگر هست
در دایرهٔ عشق پریشان نظر اوست
آیینه صفت چشم تماشایی اگر هست
در سینه ی تنگ است که جولانگه لیلی ست
مجنون مرا دامن صحرایی اگر هست
در عشق به غیر از دل آوارهٔ من نیست
سودا زدهٔ بادیه پیمایی اگر هست
ای دل بزن امروز مرا بر سر مژگان
از لخت جگر، لاله حمرایی اگر هست
از عالم حیرت نرود آینه بیرون
محو تو بود دیده بینایی اگر هست
ما طاقت نظارهٔ دیدار نداریم
برقع بگشا، جان شکیبایی اگر هست
یک شام رسد پایه آغاز به انجام
چون شمع به سر آتش سودایی اگر هست
جز دیدهٔ پوشیده ما قسمت کس نیست
در دایره چرخ تماشایی اگر هست
در راه طلب آبله فرسود نسازی
بگذار به فرق دو جهان پایی اگر هست
طراح خزان کیست درین باغ ببینید؟
در جوش بهاران چمن آرایی اگر هست
در دعوی اقبال، سر از ناز برافراز
رخسار نیازت، به کف پایی اگر هست
از جدول تیغ است که جان تشنه لب اوست
در مشرب ما آب گوارایی اگر هست
برکف دل و جان، معرکه آرای شکستیم
با شیشهٔ ما کینهٔ خارایی اگر هست
در گور بدن، چند کنی خاک نشینی؟
از خویش برآ، همّت والایی اگر هست
حاجت رود از خویش به درگاه کریمان
از طبع لئیم است، تقاضایی اگر هست
باشد به کف آوردن دامان خیالت
در خلوت اندیشه، تمنایی اگر هست
گردید حزین ، از نفست، زنده جهانی
باشد دم پاک تو، مسیحایی اگر هست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دارد سر ما شورش سودایی اگر هست
باشد دل ما، عاشق شیدایی اگر هست
هوش مصنوعی: اگر دل ما پر از عشق و هیجان است، زودتر شورش و شیدایی را حس خواهیم کرد.
در دایرهٔ عشق پریشان نظر اوست
آیینه صفت چشم تماشایی اگر هست
هوش مصنوعی: در دایرهٔ عشق، نگاه او بینظم و آشفته است. اگر چشمی برای تماشا وجود دارد، باید شبیه آینه باشد.
در سینه ی تنگ است که جولانگه لیلی ست
مجنون مرا دامن صحرایی اگر هست
هوش مصنوعی: در دل تنگ من جایی برای عاشقانههای لیلی وجود دارد و اگر هم دامن بیابانی هست، متعلق به مجنون من است.
در عشق به غیر از دل آوارهٔ من نیست
سودا زدهٔ بادیه پیمایی اگر هست
هوش مصنوعی: در عشق، فقط دل بیقراری مثل من وجود ندارد؛ آیا کسی دیگر هم هست که در جستجوی عشق به سر ببرد؟
ای دل بزن امروز مرا بر سر مژگان
از لخت جگر، لاله حمرایی اگر هست
هوش مصنوعی: ای دل، امروز به من بزن و از شدت احساس و درد جگر، مانند لالهای قرمز، بر چشمانم ببار.
از عالم حیرت نرود آینه بیرون
محو تو بود دیده بینایی اگر هست
هوش مصنوعی: چشمی که در حیرت و شگفتی است، نمیتواند از دنیای خود خارج شود و فقط از تو تاثیر میپذیرد. اگر چشم تو بینا باشد، تمام توجهاش به تو متمرکز است.
ما طاقت نظارهٔ دیدار نداریم
برقع بگشا، جان شکیبایی اگر هست
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم به تماشای ملاقات تو ادامه دهیم، بنابراین اگر تحملی در ما وجود دارد، پوشش را کنار بزن و نمایان شو.
یک شام رسد پایه آغاز به انجام
چون شمع به سر آتش سودایی اگر هست
هوش مصنوعی: یک شب خواهد رسید که شروعی برای پایان است، همانطور که شمعی که در آتش میسوزد، اگر حالتی از جنون داشته باشد.
جز دیدهٔ پوشیده ما قسمت کس نیست
در دایره چرخ تماشایی اگر هست
هوش مصنوعی: به غیر از نگاهی که ما داریم، هیچکس در دنیای تماشا سهمی ندارد، اگر هم وجود دارد.
در راه طلب آبله فرسود نسازی
بگذار به فرق دو جهان پایی اگر هست
هوش مصنوعی: در مسیر رسیدن به خواستهها باید صبوری کرد و تلاش بیوقفه داشت. اگر ارادهای قوی وجود داشته باشد، هیچ چیزی نمیتواند مانع پیشرفت و موفقیت شود.
طراح خزان کیست درین باغ ببینید؟
در جوش بهاران چمن آرایی اگر هست
هوش مصنوعی: در این باغ، نگاه کنید که طراح فصل خزان کیست؟ آیا در شلوغی و سرزندگی بهار، زیبایی چمنکاری هم وجود دارد؟
در دعوی اقبال، سر از ناز برافراز
رخسار نیازت، به کف پایی اگر هست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در مورد خوشبختی و کامیابی صحبت کنی، باید با زیبایی و ظرافت به آن نزدیک شوی. پس اگر از تو تقاضایی دارم، به شیوهای نرم و دلنشین آن را بیان کن.
از جدول تیغ است که جان تشنه لب اوست
در مشرب ما آب گوارایی اگر هست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود جان تشنه در او به دلیل سختی و تنگناهایی است که دارد، اما در مکان ما، اگر آبی گوارا وجود داشته باشد، میتواند و باید او را سیراب کند. در واقع، صحبت از نیاز و دلخواست یک شخص و امکان برآورده کردن آن در جایی دیگر است.
برکف دل و جان، معرکه آرای شکستیم
با شیشهٔ ما کینهٔ خارایی اگر هست
هوش مصنوعی: ما با تمام وجود و احساس خود به میدان نبرد آمدیم، و اگر کینهای وجود دارد، آن را به شکل شیشهای نشان میدهیم که نشاندهندهٔ رنج و سختیهای ماست.
در گور بدن، چند کنی خاک نشینی؟
از خویش برآ، همّت والایی اگر هست
هوش مصنوعی: در زندگی چه اندازه میخواهی در خاک و زمین بگویی؟ اگر اراده و عزمی بزرگ داری، از خودت بلند شو و عمل کن.
حاجت رود از خویش به درگاه کریمان
از طبع لئیم است، تقاضایی اگر هست
هوش مصنوعی: درخواست کردن از انسانهای مهربان و بزرگوار باید از دل پاک و شریف باشد، نه از طبعی پست و بیدریغ. اگر خواستهای وجود دارد، بهتر است به شکل درست و محترمانه مطرح شود.
باشد به کف آوردن دامان خیالت
در خلوت اندیشه، تمنایی اگر هست
هوش مصنوعی: اگر خواستهای در دل داری، میتوانی در عالم خیال، دامن آن را به دست آوری و در تنهایی و سکوت به آن فکر کنی.
گردید حزین ، از نفست، زنده جهانی
باشد دم پاک تو، مسیحایی اگر هست
هوش مصنوعی: حسرت و اندوه، از نفس تو به وجود آمده است. اگر دم پاک تو، توانایی شفابخشی دارد، پس جهان میتواند زنده و سرشار از زندگی باشد.

حزین لاهیجی