شمارهٔ ۱۵۷
ساقی از ورع کیشان، مطرب از خموشان است
بی صفاتر از مسجد، بزم دردنوشان است
چاک پیرهن بگشا، قبلهٔ نیاز من
کعبه در سر کویت، از پلاس پوشان است
چنگ عاشقان ساز است، نغمهٔ عبث چه زنی؟
بس کن این خراشیدن، سینه ام خروشان است
منزلت دربن کشور، فرع لاف بی معنیست
آدم از بها افتاد، مفت خود فروشان است
چین جبهه واکردی، عیش عاشقان خوش باد
خنده از لبت گل کرد، عید باده نوشان است
مطرب نفس مشکین، پرده پست تر بردار
مفتی صلاح آیین، از درازگوشان است
خرقه دوش را بار است، رهن باده کن زاهد
غنچه در گلستان ها، از سبو به دوشان است
پیر خانقاه من، مست و پای کوبانی
سر بده قدح بستان، کوی می فروشان است
جوش می خروش نی، گر مکرّرت باشد
نالهء حزین بشنو، دل ز خوش سروشان است
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی از ورع کیشان، مطرب از خموشان است
بی صفاتر از مسجد، بزم دردنوشان است
هوش مصنوعی: ساقی از افرادی که شرم و احترام دارند میخواهد، و سرودخوان از کسانی که ساکت و بیصدا هستند. جالبتر این است که مراسمی که برای نوشیدن درد (شعف) برپا شده، به لحاظ نظم و ترتیب، از یک مسجد هم بینظمتر است.
چاک پیرهن بگشا، قبلهٔ نیاز من
کعبه در سر کویت، از پلاس پوشان است
هوش مصنوعی: پیرهنات را باز کن و نشانم بده که تو قبلهٔ نیاز من هستی. در واقع، کعبهای در سر کوی تو وجود دارد و من از افراد سادهپوش هستم.
چنگ عاشقان ساز است، نغمهٔ عبث چه زنی؟
بس کن این خراشیدن، سینه ام خروشان است
هوش مصنوعی: عشق مانند سازی دلنشین است، پس چرا به حرفهای بیمعنی گوش میدهی؟ کافی است این درد را بیشتر نکن؛ قلب من به شدت در حال تپش است.
منزلت دربن کشور، فرع لاف بی معنیست
آدم از بها افتاد، مفت خود فروشان است
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه تو در این سرزمین، به دروغ و بیمعنایی وابسته است. وقتی انسان از ارزش و مقام واقعی خود پایین میآید، به نوعی به قیمت ناچیز خود را عرضه میکند.
چین جبهه واکردی، عیش عاشقان خوش باد
خنده از لبت گل کرد، عید باده نوشان است
هوش مصنوعی: چهرهات را که گشادهای، خوشی عاشقان به اوج رسیده است. لبخند از لبهایت گل میکند و این زمان، عید کسانی است که باده مینوشند.
مطرب نفس مشکین، پرده پست تر بردار
مفتی صلاح آیین، از درازگوشان است
هوش مصنوعی: ای نوازندهی خوشآواز، پرده را پایینتر بیاور که موعظهکنندگان، از کسانی هستند که از بیخودان و نادانان حرف میزنند.
خرقه دوش را بار است، رهن باده کن زاهد
غنچه در گلستان ها، از سبو به دوشان است
هوش مصنوعی: پوشش زاهد سنگینی دارد و او را به خاطر بار سنگینی که بر دوش دارد، باید از نوشیدن شراب منع کرد. در حالی که غنچه در میان گلستانها سر از خاک برآورده و در حال شکوفایی است، زاهد باید از سبو (ظرف نوشیدنی) دوش خود دست بکشد.
پیر خانقاه من، مست و پای کوبانی
سر بده قدح بستان، کوی می فروشان است
هوش مصنوعی: پیرمرد در خانقاه، به حال مستی و شوق، از من میخواهد که پیالهای به دست بگیرم و در کوی می فروشان مشغول شوم.
جوش می خروش نی، گر مکرّرت باشد
نالهء حزین بشنو، دل ز خوش سروشان است
هوش مصنوعی: اگر نی و ناله میکند، باز هم صدای دلانگیز آن را بشنو. دل از شادی و زیبایی جوانان پر است.

حزین لاهیجی