گنجور

شمارهٔ ۱۵

عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود
با من سوخته دل، سوخته دامانی را
هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو
وحشت آباد مکن خاطر ویرانی را
عشق در دل چه خیال است که پنهان گردد؟
پرده پوشی نتوان، آتش سوزانی را
هرکه آسودهٔ خاک است برآید چو سپند
آه اگر شرح دهم گرمی جولانی را
نازم آشفتگی عشق که خوش می سازد
بخت شوریده سرم، طرّه پریشانی را
دستم از دامن دلدار جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره، گریبانی را؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
هوش مصنوعی: محبت تو باعث شد که درد زیاد در قلبم جوانه بزند و این درد را همچون خار بیابانی در لباس من جایی پیدا کرد.
نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود
با من سوخته دل، سوخته دامانی را
هوش مصنوعی: به یاد پروانه نباش؛ زیرا من فقط یک دل سوخته دارم و به هیچ‌وجه با گیسوان سوخته‌ات ارتباطی ندارم.
هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو
وحشت آباد مکن خاطر ویرانی را
هوش مصنوعی: هر کاری که می‌خواهی انجام بده، اما از غم دوری و دیدار حرف نزن تا دلت را خراب نکنی و احساس یأس نکنی.
عشق در دل چه خیال است که پنهان گردد؟
پرده پوشی نتوان، آتش سوزانی را
هوش مصنوعی: عشق در دل چه تصوری است که بتوان آن را پنهان کرد؟ نمی‌توان شعله‌ای سوزان را زیر پرده پنهان کرد.
هرکه آسودهٔ خاک است برآید چو سپند
آه اگر شرح دهم گرمی جولانی را
هوش مصنوعی: هر کسی که در آرامش خاک آرام گرفته است، در زمان مناسب به مانند سپند (نوعی گیاه آتشین) سر بر می‌آورد. ای کاش می‌توانستم درباره‌ی شوق و سرزندگی این وضعیت بیشتر توضیح دهم.
نازم آشفتگی عشق که خوش می سازد
بخت شوریده سرم، طرّه پریشانی را
هوش مصنوعی: عشق را به خاطر اینکه بخت ناپاک و آشفته‌ام را خوش می‌سازد، می‌ستایم، هرچند که خودم دچار بی‌نظمی و پریشانی هستم.
دستم از دامن دلدار جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره، گریبانی را؟
هوش مصنوعی: دستم از دامن محبوب جدا مانده است، افسوس که اگر لباسش را پاره نکنم، چه کنم؟