گنجور

شمارهٔ ۱۴

به خون خلق دادی دست تیغ سرگرانت را
بنازم زور بازوی نگاه ناتوانت را
نمی آید صبا از خاک دامنگیر کوی تو
که خواهد بعد از این پرسید، حال بیکسانت را؟
حضور انجمن در وصل یاران است ای بلبل
خزان غارتگر باغ است، بردار آشیانت را
نیاید شکر بوی پیرهن از پیر کنعانی
به چشم من چه منتهاست خاک آستانت را
حزین خسته دل، از شکوه لب را بسته می دارد
محبت مهربان سازد دل نامهربانت را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خون خلق دادی دست تیغ سرگرانت را
بنازم زور بازوی نگاه ناتوانت را
هوش مصنوعی: تو با دست تیز و برنده‌ات خون مردم را ریختی، اما من به قدرت نگاه کم‌توان تو احترام می‌گذارم.
نمی آید صبا از خاک دامنگیر کوی تو
که خواهد بعد از این پرسید، حال بیکسانت را؟
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی از خاک عالم‌گیر کوی تو نمی‌وزد، پس چه کسی بعد از این حال تو را خواهد پرسید؟
حضور انجمن در وصل یاران است ای بلبل
خزان غارتگر باغ است، بردار آشیانت را
هوش مصنوعی: حضور دوستان و نزدیکان در کنار هم باعث می‌شود که دلتنگی و غم کاهش یابد. ای بلبل، در فصل خزان، تو باعث ویرانی و نابودی باغ شده‌ای. بنابراین باید لانه‌ات را برچینی و بروی.
نیاید شکر بوی پیرهن از پیر کنعانی
به چشم من چه منتهاست خاک آستانت را
هوش مصنوعی: بوی عطر پیراهن یوسف به چشمان من نمی‌آید، چه اهمیتی دارد که خاک درگاه تو چقدر باارزش است.
حزین خسته دل، از شکوه لب را بسته می دارد
محبت مهربان سازد دل نامهربانت را
هوش مصنوعی: حزین دل خسته، از بیان درد و ناله‌هایش خودداری می‌کند تا محبت و مهربانی بتواند دل کسی را که احساسش را پنهان کرده، نرم کند.