گنجور

شمارهٔ ۱۳۶

نمی‌گوید کسی امروز چرخ بی‌مروت را
که تا کی می‌خوری چون آب، خون اهل غیرت را
صف برگشته مژگانی که من سرگشتهٔ اویم
چو مجنون برده از چشم غزالان خواب راحت را
بود هرگوشه برپا محشر داغ نمک سودی
ببین در سینه من شور صحرای قیامت را
فلک را فارغ از تدبیر کار رزق خود کردم
گزیدم شمع سان از بس که انگشت ندامت را
به عادت اینکه در هر لمحه مژگان می زنی برهم
کف افسوس باشد چشم خواب آلود غفلت را
حزین گر می کنی، پیش از رقیبان جان نثارش را
مکن چون غافلان از کف رها دامان فرصت را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی‌گوید کسی امروز چرخ بی‌مروت را
که تا کی می‌خوری چون آب، خون اهل غیرت را
هوش مصنوعی: هیچ کس امروز نمی‌گوید که این چرخ بی‌رحم چقدر دیگر منابع و زندگی دیگران را می‌گیرد و بر زندگی افرادی که غیرت دارند، ظلم می‌کند.
صف برگشته مژگانی که من سرگشتهٔ اویم
چو مجنون برده از چشم غزالان خواب راحت را
هوش مصنوعی: من با نگاهی پر از شوق و حیرت به مژه‌های خمیده‌اش خیره‌ام، مانند مجنونی که از زیبایی غزالان خواب را از دست داده است.
بود هرگوشه برپا محشر داغ نمک سودی
ببین در سینه من شور صحرای قیامت را
هوش مصنوعی: در هر گوشه از وجودم حالت قیامت برقرار است، حس و شور عمیق و پر از درد و عشق را در دل من می‌بینی که مانند نمک بر زخم‌هایم می‌سوزد.
فلک را فارغ از تدبیر کار رزق خود کردم
گزیدم شمع سان از بس که انگشت ندامت را
هوش مصنوعی: من به آسمان و سرنوشت خود بی‌اعتنا هستم و تلاش‌های زیادی نکرده‌ام. مانند شمعی که از کارهای گذشته‌ام پشیمانم و انگشت ندامت را بر روی خودم گذاشته‌ام.
به عادت اینکه در هر لمحه مژگان می زنی برهم
کف افسوس باشد چشم خواب آلود غفلت را
هوش مصنوعی: عادت تو این است که در هر لحظه با مژگانت پلک می‌زنی، اما ای کاش چشمان خواب‌آلود غفلت را بیدار کنی.
حزین گر می کنی، پیش از رقیبان جان نثارش را
مکن چون غافلان از کف رها دامان فرصت را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی حزین و غمگین شوی، قبل از اینکه رقیبانت به جان نثار شوند، مانند کسانی که غافلند، فرصت را از دست نده.