شمارهٔ ۱۳۴
فکندم چاکها در جیب جان بیتابی خود را
کشیدم شانهای زلف پریشان خوابی خود را
ز کشتن نیست باکم، لیک می ترسم که تیغ تو
کند ضایع ز خون گرم من، سیرابی خود را
غم عشق تو شد سرمایهٔ عزّ و قبول من
به این اکسیر زر کردم، دل سیمابی خود را
خورد از دست ساحل، سیلی تأدیب رخسارش
به مژگانم فروشد موج اگر شادابی خود را
حزین ، در سایهٔ گلشن به کف جام جمت باید
شکوفه کج نهد چون افسر دارابی خود را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فکندم چاکها در جیب جان بیتابی خود را
کشیدم شانهای زلف پریشان خوابی خود را
هوش مصنوعی: در جیب وجود حس بیتابیام، زخمها و چاکها را درافگندم و شانهای از خواب و خاطرات زلف پریشانم برداشتم.
ز کشتن نیست باکم، لیک می ترسم که تیغ تو
کند ضایع ز خون گرم من، سیرابی خود را
هوش مصنوعی: من از کشتن نمیترسم، اما میترسم که تیغ تو باعث شود خون گرم من بیهوده بر زمین بریزد و تو نتوانی انرژی و نیاز خود را از آن به دست آوری.
غم عشق تو شد سرمایهٔ عزّ و قبول من
به این اکسیر زر کردم، دل سیمابی خود را
هوش مصنوعی: غم عشق تو برای من تبدیل به سرمایهای از شرف و افتخار شده است و من با این مادهٔ جادویی توانستم دل نقرهای خود را به طلا تبدیل کنم.
خورد از دست ساحل، سیلی تأدیب رخسارش
به مژگانم فروشد موج اگر شادابی خود را
هوش مصنوعی: اگر موج دریا شادابیاش را از دست بدهد، با مژگانم آنقدر زود میفروشد که از تأدیب ساحل سیلی میخورد.
حزین ، در سایهٔ گلشن به کف جام جمت باید
شکوفه کج نهد چون افسر دارابی خود را
هوش مصنوعی: در زیر سایهٔ باغ، باید با جام جمشید در دست، به آرامی شکوفهها را بچینی، مانند زنی که تاجی بر سر دارد و به زیبایی خود مینازد.

حزین لاهیجی