شمارهٔ ۱۰۸
چه حسن است این که مجنون می کند عقل فسونگر را؟
چه رنگ است این که در خون می کشد، دامان محشر را؟
صفایی کز دم صبح بنا گوش تو می بینم
به خون رشک خواهد غوطه دادن، مهر خاور را
به چشم کم ندیدی ناز خونریز اسیرانش
اگر می بود پروای نگاه، آن چشم کافر را
چه استغناست کز چشم سیه مست تو می بینم؟
به خونم تشنه کرد آن تیغ مژگان ستمگر را
حزین رسوا بود هر چند داغ سینه، می پوشم
چه سان پنهان توانم درگریبان کرد اختر را؟
شمارهٔ ۱۰۷: رهی ندارم بغیرکویت، الیک رجعی، لدیک زلفاشمارهٔ ۱۰۹: مکش چون دورگردون بر رخم داغ جدایی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه حسن است این که مجنون می کند عقل فسونگر را؟
چه رنگ است این که در خون می کشد، دامان محشر را؟
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و حیرت از حالتی سخن میگوید که جنون و عشق، عقل را به شخصیتی جادوگر و فریبنده تبدیل میکند. همچنین اشاره میکند به تجربیات جانی و احساسی که با خود بار میآورد و چگونه این احوالات میتواند بر روح و جان انسان تأثیر بگذارد، حتی تا جایی که به روز قیامت نیز رنگ میآورد.
صفایی کز دم صبح بنا گوش تو می بینم
به خون رشک خواهد غوطه دادن، مهر خاور را
هوش مصنوعی: از لحظهای که صبح آغاز میشود، زیبایی و نورانیتی را در گوشه و کنار تو مشاهده میکنم. این زیبایی به حدی است که باعث میشود خورشید شرق به خاطرش حس حسادت کند و بخواهد در خونش غوطهور شود.
به چشم کم ندیدی ناز خونریز اسیرانش
اگر می بود پروای نگاه، آن چشم کافر را
هوش مصنوعی: اگر آن چشم کافر، اهمیت و توجهی به نگاه خود داشت، هرگز نمیتوانست زیبایی و جذابیت اسیران را که همه وی را مجذوب خود کردهاند، نبیند.
چه استغناست کز چشم سیه مست تو می بینم؟
به خونم تشنه کرد آن تیغ مژگان ستمگر را
هوش مصنوعی: چه بینیازی عجیبی است که از نگاه سیاه و جذاب تو میبینم! آن تیغ مژگان ستمگر تو به من عطش خون داد.
حزین رسوا بود هر چند داغ سینه، می پوشم
چه سان پنهان توانم درگریبان کرد اختر را؟
هوش مصنوعی: حزین با وجود غم شدیدش، به شکلی رسوا و بیپناه است. او نمیداند چه طور میتواند احساساتش را درون دلش پنهان کند و ستارهٔ امید را در دل خودش جای دهد.

حزین لاهیجی