شمارهٔ ۱۰۱
چون گرد باد حیرت، از خود رهاند ما را
سرگشتگی به جایی، آخر رساند ما را
خار ترم که بارم، بر دوش باغ و گلبن
دهقان بی مروت، بیجا دماند ما را
آسایشی که دیدم، از چشم خون فشان بود
مژگان تر به بالین، گل می فشاند ما را
شد طفل مکتب ما، دوشیزگان معنی
تا عشق سالخورده، فرزند خواند ما را
ترک مراد بخشید، کامی که دل هوس داشت
در خاطر از دو عالم، حسرت نماند ما را
بر فرش سنبل و گل، بودم حزین خرامان
چون داغ لاله در خون، هجران نشاند ما را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون گرد باد حیرت، از خود رهاند ما را
سرگشتگی به جایی، آخر رساند ما را
هوش مصنوعی: به دلیل شگفتی و سردرگمی که مانند گردباد ما را در برگرفته است، سرانجام این سرگشتگی ما را به یک مقصد خواهد رساند.
خار ترم که بارم، بر دوش باغ و گلبن
دهقان بی مروت، بیجا دماند ما را
هوش مصنوعی: من آبلهزارم که بار سنگینی را بر دوش باغ و گلزار بیرحم و بیاحساس دروگر تحمل میکنم، بیآنکه جایی برای استراحت داشته باشم.
آسایشی که دیدم، از چشم خون فشان بود
مژگان تر به بالین، گل می فشاند ما را
هوش مصنوعی: آرامشی که تجربه کردم، ناشی از اشکهایی بود که از چشمانم سرازیر میشد. مژگان خیس من بر بالین قرار گرفته و گلهای زیبایی را به یاد ما میافکند.
شد طفل مکتب ما، دوشیزگان معنی
تا عشق سالخورده، فرزند خواند ما را
هوش مصنوعی: کودک مکتب ما تبدیل به دختران جوان شدهاند، در حالی که عشق دیرینه، همچون فرزند خوانده ما میباشد.
ترک مراد بخشید، کامی که دل هوس داشت
در خاطر از دو عالم، حسرت نماند ما را
هوش مصنوعی: محبوب با شگفتی و زیباییاش، آرزوی دل را برآورده ساخت. هر آنچه که از زندگی و دنیا در دل میخواستیم، دیگر برای ما حسرتی باقی نمانده است.
بر فرش سنبل و گل، بودم حزین خرامان
چون داغ لاله در خون، هجران نشاند ما را
هوش مصنوعی: در میان فرشی از سنبل و گل، با حالتی غمگین و دلbroken در حال قدم زدن بودم. هجران و دوری مرا به یاد داغ لالهای که در خون خود غوطهور است، انداخت.

حزین لاهیجی