گنجور

شمارهٔ ۱۰

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
اول غم عشق این همه دشوار نبودهست
دوران تو نو ساخته آیین جفا را
تا باد صبا بوی تورا درچمن آرد
بر داشته هر شاخ گلی دست دعا را
باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم
اصبحتُ علی ٰ ذکرک سرّاً و جهارا
گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟
بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را
ساقی کف فیاض تو امساک نداند
مگذر ز من تشنه جگر، گرم خدا را
درکوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟
گر عشق کند خاک به راهت سر ما را
از زهر عتاب تو دلم چشمهٔ نوش است
دادی به شکر غوطه، لب بوسه ربا را
غمّازی راز دل عشاق نکو نیست
زنهار، درین طرّه مده راه، صبا را
عمری ست حزین را کف امّید فراز است
امّید که محروم نسازند گدا را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
هوش مصنوعی: دل اهل وفا از رفتن خبر ندارد؛ چرا که آن کسی که تو را دیده است، نمی‌تواند حال و احوال تو را بفهمد.
اول غم عشق این همه دشوار نبودهست
دوران تو نو ساخته آیین جفا را
هوش مصنوعی: در ابتدا، غم عشق به این اندازه سخت و دشوار نبود، اما تو شیوه‌ی بی‌رحمی را به تازگی به وجود آورده‌ای.
تا باد صبا بوی تورا درچمن آرد
بر داشته هر شاخ گلی دست دعا را
هوش مصنوعی: به محض اینکه نسیم صبحگاهی عطر تو را به چمن بیاورد، هر شاخه گلی به سوی آسمان دستانی برای دعا و طلب برمی‌دارد.
باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم
اصبحتُ علی ٰ ذکرک سرّاً و جهارا
هوش مصنوعی: شاید تمام شب نام نیک تو بر زبانم باشد و در صبح بر ذکر تو، هم در دل و هم به‌روشنی سخن بگویم.
گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟
بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که دل ما صبور باشد، پس رحمتی از سوی تو چه فایده دارد؟ نقاب خود را کنار بزن و رخسارت را به ما نشان بده.
ساقی کف فیاض تو امساک نداند
مگذر ز من تشنه جگر، گرم خدا را
هوش مصنوعی: ای ساقی، اینکه دست پرتوان تو بخیل نیست و از من تشنه دل نمی‌گذرد، دلت را به خدا گرم کن.
درکوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟
گر عشق کند خاک به راهت سر ما را
هوش مصنوعی: در کوی تو دیگر چه کسی به عظمت ما توجه دارد؟ اگر عشق، خاک را به راهت بوسه بزند، سر ما را نیز می‌سوزاند.
از زهر عتاب تو دلم چشمهٔ نوش است
دادی به شکر غوطه، لب بوسه ربا را
هوش مصنوعی: دل من همچون چشمه‌ای پر از لذت و شیرینی است که از تلخی سخن تو شفا می‌گیرد. تو با محبت و شیرینی به من لبخند زدی و بوسه‌ای دلنشین را به من هدیه کردی.
غمّازی راز دل عشاق نکو نیست
زنهار، درین طرّه مده راه، صبا را
هوش مصنوعی: غیبت و فاش کردن راز دل عاشقان کار خوبی نیست. بنابراین، ای نسیم، مراقب باش که به این موضوع دامن نزنید.
عمری ست حزین را کف امّید فراز است
امّید که محروم نسازند گدا را
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دلگیرم و احساس می‌کنم امیدی در دل دارم، امیدی که حتی گدا را از بی‌امیدی نجات ندهد.