گنجور

شمارهٔ ۴۷ - در توصیف خود سروده است

بنده ام، مسکنت سرای من است
خاکم، افتادگی عصای من است
سر ز تیغ جفا نمی تابم
هر چه خواهد کند، خدای من است
صافیِ می فروش دیر مغان
به ز سجّادهٔ ریای من است
ناتوان ناله ای که می شنوی
در نی استخوان نوای من ست
مزرعم دانهٔ ندامت داد
کف افسوس، آسیای من است
شهری عشقم و غریب جهان
ملک کونین، روستای من است
ای مغان آتش مرا بخرید
کف خاکستری بهای من است
بلبل مست گلشن معنی
طبع بیگانه آشنای من است
نمک سینهٔ جگرریشان
به زبان غزلسرای من است
استخوانی که در تن معنیست
سیر مغز، از نواله های من است
بر ضمیرفلک، صفیرم ریخت
در صماخ فلک صدای من است
بی خبر نیستم،که قاصد شوق
هدهد وادی سبای من است
جرس کاروان بی خبری
دلخراشیدهٔ نوای من است
شکن آموز زلف سروقدان
شکن قامت دوتای من است
زبب گوش وکنار شاهد عشق
گهر کلک نکته زای من است
صاف صدق و زلال مهر و وفا
درد میخانهٔ صفای من است
ز آسمان برترم به یک قامت
بر سر روزگار، پای من است
زال دنیا اگر به کامم نیست
گنه از نفس پارسای من است
سرو دیهیم کشورآرایان
پشت پا خوردهٔ گدای من است
برد افلاک اگر به هم دوزند
کوته از قد کبریای من است
صبح گردن فراز در میدان
سایه پرورده لوای من است
حرکات ممثل و مایل
خارج از خط استوای من است
همّت من اگر گشاید روی
نقد کونین، رونمای من ست
در سلوک، آسمان سهیمم نیست
انتهای وی ابتدای من است
عرصهٔ دهر را پیاده نیم
اشهب عمر، بادپای من است
یک پر کاه در بساطم نیست
جذبه کی کار کهربای من است؟
نیست نقصان حزین مرا از مرگ
عشق سرمایهٔ بقای من است
برنتابد خرابی آثارم
قصر خلد سخن بنای من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنده ام، مسکنت سرای من است
خاکم، افتادگی عصای من است
هوش مصنوعی: من بندگی می‌کنم، و زندگی‌ام در خاک و فروتنی است. افتادگی و تواضع جزء اصلی وجود من است.
سر ز تیغ جفا نمی تابم
هر چه خواهد کند، خدای من است
هوش مصنوعی: من از زخم‌ها و ظلم نمی‌توانم سر برکنم، هر چه بخواهد انجام دهد، او خدای من است.
صافیِ می فروش دیر مغان
به ز سجّادهٔ ریای من است
هوش مصنوعی: شراب صاف و خالص فروشنده باده در میخانه از عبادت و ریاکاری من بیشتر ارزش دارد.
ناتوان ناله ای که می شنوی
در نی استخوان نوای من ست
هوش مصنوعی: صدای ناله‌ای که می‌شنوی، از نی است و نشان‌دهنده‌ی درد و احوال من است.
مزرعم دانهٔ ندامت داد
کف افسوس، آسیای من است
هوش مصنوعی: در مزرعه‌ام، دانه‌های ندامت را به زمین می‌کاپم و از آن غم و افسوس دارم، این درد و حسرت برای من مانند آسیاب می‌ماند.
شهری عشقم و غریب جهان
ملک کونین، روستای من است
هوش مصنوعی: عشق من به شهری خاص تعلق دارد و در عین حال، در این دنیا که پهناور است، احساس غربت می‌کنم. اما در این میان، روستای من جایی است که آرامش و عاطفه‌ام را پیدا می‌کنم.
ای مغان آتش مرا بخرید
کف خاکستری بهای من است
هوش مصنوعی: ای جمعیت شراب‌خواران، آتش حسرت من را بپذیرید، زیرا تنها سرمایه من خاکستری است که از وجودم باقی مانده است.
بلبل مست گلشن معنی
طبع بیگانه آشنای من است
هوش مصنوعی: بلبل شاداب و سرمست در باغ، نماد و نماینده ویژگی‌های من است که با طبیعت غریب و unfamiliar همراه است.
نمک سینهٔ جگرریشان
به زبان غزلسرای من است
هوش مصنوعی: نمک سینهٔ کسانی که دلی پرسوز دارند، به زبان شاعری من جاری است.
استخوانی که در تن معنیست
سیر مغز، از نواله های من است
هوش مصنوعی: استخوانی که در بدن وجود دارد، نشان‌دهنده‌ی وجود مغز است و این مغز از خوراک‌هایی که من خورده‌ام تأثیر می‌گیرد.
بر ضمیرفلک، صفیرم ریخت
در صماخ فلک صدای من است
هوش مصنوعی: صدای من در فراز آسمان و در عمق فضا طنین‌انداز است و همچون صدای فرشته‌ها در گوش فلک پیچیده است.
بی خبر نیستم،که قاصد شوق
هدهد وادی سبای من است
هوش مصنوعی: من از این موضوع بی‌خبر نیستم که پیام‌آور شوق و عشق من، هدهدی است که به وادی سبا می‌آید.
جرس کاروان بی خبری
دلخراشیدهٔ نوای من است
هوش مصنوعی: صدای زنگ کاروان، نشانی از غم و ناامیدی من است که از دل بی‌خبرم برخاسته.
شکن آموز زلف سروقدان
شکن قامت دوتای من است
هوش مصنوعی: زلف‌های زیبا و پرپیچ و خم دختران قدبلند مرا به یاد قامت دوشیزه‌ام می‌اندازد که خود را می‌شکند و در آن پیچیدگی‌ها ظرافت و خوش‌سلیقگی را به نمایش می‌گذارد.
زبب گوش وکنار شاهد عشق
گهر کلک نکته زای من است
هوش مصنوعی: به کناره‌ی عشق گوش بده، زیرا تمامی زیبایی‌ها و نکات ظریف از دل من به وجود می‌آید.
صاف صدق و زلال مهر و وفا
درد میخانهٔ صفای من است
هوش مصنوعی: راست و روشنایی و محبت و وفا، درد و شوقی است که در دل من به خاطر میخانه و صفای آن وجود دارد.
ز آسمان برترم به یک قامت
بر سر روزگار، پای من است
هوش مصنوعی: من از آسمان بالاتر هستم و به قد خود بر فراز زمان ایستاده‌ام، و این پای من است که به زمین متصل است.
زال دنیا اگر به کامم نیست
گنه از نفس پارسای من است
هوش مصنوعی: اگر دنیا آنطور که می‌خواهم نیست، تقصیر خود من است که همیشه در تلاش برای دیانت و پارسایی هستم.
سرو دیهیم کشورآرایان
پشت پا خوردهٔ گدای من است
هوش مصنوعی: درخت سرو، که نماد زیبایی و شگفتگی است، بر گردن من تاجی می‌گذارد. این درخت زیبای پر افتخار، در واقع نمایانگر پستی و بلندی‌های زندگی من می‌باشد.
برد افلاک اگر به هم دوزند
کوته از قد کبریای من است
هوش مصنوعی: اگر آسمان‌ها و ستاره‌ها هم به هم متصل شوند، اما بزرگی و عظمت من را نتوانند کاهش دهند.
صبح گردن فراز در میدان
سایه پرورده لوای من است
هوش مصنوعی: صبح در میدان، با بلندای خود، سایه‌ای از پرچم من را به نمایش می‌گذارد.
حرکات ممثل و مایل
خارج از خط استوای من است
هوش مصنوعی: حرکات بازیگر و تمایل او به سمت خارج از مسیر اصلی من است.
همّت من اگر گشاید روی
نقد کونین، رونمای من ست
هوش مصنوعی: اگر تلاش و اراده‌ام به ثمر بنشیند و دنیای واقعی برابر من گشوده شود، نمایانگر حقیقت وجود من خواهد بود.
در سلوک، آسمان سهیمم نیست
انتهای وی ابتدای من است
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، آسمان و فضاهای بزرگ به من تعلق ندارند؛ به این معنا که نقطه پایان من همان جایی است که آغاز توست.
عرصهٔ دهر را پیاده نیم
اشهب عمر، بادپای من است
هوش مصنوعی: در زندگی، زمان و فرصت‌ها همچون یک میدان وسیع هستند که من در آن قدم می‌زنم، و سرعتِ حرکت من به مانند بال‌هایی است که می‌توانند مرا در این مسیر پیش ببرند.
یک پر کاه در بساطم نیست
جذبه کی کار کهربای من است؟
هوش مصنوعی: در زندگی‌ام حتی یک پر کاه هم نیست، چون فقط جاذبه و کشش قدرت جذب من مهم است.
نیست نقصان حزین مرا از مرگ
عشق سرمایهٔ بقای من است
هوش مصنوعی: من از مرگ عشق چیزی کم ندارم، زیرا عشق برای من سرمایه‌ای است که باعث بقا و استمرار زندگی‌ام می‌شود.
برنتابد خرابی آثارم
قصر خلد سخن بنای من است
هوش مصنوعی: خسارتی که به آثارم وارد می‌شود را نمی‌پسندم، زیرا کلامم مانند بنایی است که بهشت را می‌سازد.