گنجور

شمارهٔ ۴۴ - قصیده در پند و اندرز

ای دل لباس عاریتی از جهان مخواه
بر دوش، بار منت هفت آسمان مخواه
تا می توان به لخت جگر ساخت، صبر کن
دون همّتانه، از فلک سفله نان مخواه
دل می خراش و قوت نما و غذا مجوی
لب تشنه باش و رشحی ازین خاکدان مخواه
پروانه تا توان شدن، ازگلستان مگوی
بر شاخسار شعله نشین، آشیان مخواه
در شام هجر، جامهٔ نیلی به بر مکن
از صبح عید، حلّهٔ کافورسان مخواه
داری طمع که دور به کام دلت شود
از دوست غیر کام دل دشمنان مخواه
خواهی قدم به تارک روحانیان زنی
سر را به داغ عشق ده و طیلسان مخواه
پروانه وار بال ملمّع به تن خوش است
در بر حریر شعله کن و پرنیان مخواه
از هر دو کون، شاهد زیبای فقر را
بگزین قرین و خسروی قیروان مخواه
در موج خیز حادثه چین بر جبین مزن
گر تیغ کین ز چرخ ببارد امان مخواه
خواهی که راز غیب نیوشی خمش نشین
داری طمع که گوش دهندت، زبان مخواه
بی همدمان، ز روضه رضوان فرح مجوی
بی روی دوستان طرب بوستان مخواه
مهر و وفا ز طینت سیمین تنانا مجوی
رسم محبت از دل نامهربان مخواه
دیدار یار می طلبی طاقت تو کو؟
گلگشت ماهتاب به ملک کتان مخواه
سویت سموم اگر بوزد، رو به پس مکن
خورشید حشر اگر بدمد، سایبان مخواه
در بحر بی کران بلا دست و پا مزن
درکام اژدها چو درافتی امان مخواه
از جلوه های عالم فانی ز جا مرو
بنشین و ابرش فلکش زیر ران مخواه
بر نفس خود سوار شو و بارگی مجوی
بر نطع فقر واکش و برگستوان مخواه
ترک تعلق ایمنت از راهزن کند
برگ سفر ز خود بفشان، کاروان مخواه
این نُه صدف ز گوهر مهر و وفا تُهیست
جنس وفا ز جوهریِ آسمان مخواه
دنبال جلوه های سراب جهان مَرو
دل پاس دار و دیدهٔ حسرت فشان مخواه
تا موسیان طبع کجا رو به حق کنند
ناقوسیان بتکده لبّیک خوان مخواه
در گلشن زمانه، حزین را نشان مجوی
عنقای مغرب از قفس بلبلان مخواه
بفکن ز کف صحیفه و بشکن دوات را
زبن بیش، بار خامه به دوش بنان مخواه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل لباس عاریتی از جهان مخواه
بر دوش، بار منت هفت آسمان مخواه
هوش مصنوعی: ای دل، از جهان چیزی موقتی و قرضی نخواه و بر دوشت بار سنگین کارهای آسمانی را درخواست نکن.
تا می توان به لخت جگر ساخت، صبر کن
دون همّتانه، از فلک سفله نان مخواه
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانی به خاطر دل و احساساتت زندگی کن و صبر داشته باش. از کسانی که همتشان پایین است، چیزی نخواه. از آسمان و سرنوشت پست، توقع و خواسته‌ای نداشته باش.
دل می خراش و قوت نما و غذا مجوی
لب تشنه باش و رشحی ازین خاکدان مخواه
هوش مصنوعی: دل را آزرده کن و نشان بده که قوی هستی، اما هرگز در پی خوراک و رفع نیاز نباش. همچون تشنه‌ای باش که از این دنیای فانی چیزی نخواهد.
پروانه تا توان شدن، ازگلستان مگوی
بر شاخسار شعله نشین، آشیان مخواه
هوش مصنوعی: پروانه تا زمانی که قدرت دارد، از گلستان سخن مگو. بر شاخه‌های درختان نشسته و لانه‌ای نمی‌سازند.
در شام هجر، جامهٔ نیلی به بر مکن
از صبح عید، حلّهٔ کافورسان مخواه
هوش مصنوعی: در شب جدایی، لباس نیلی نپوش و از صبح عید، بوی کافور را طلب نکن.
داری طمع که دور به کام دلت شود
از دوست غیر کام دل دشمنان مخواه
هوش مصنوعی: اگر به دوستی امید داری که به خواسته‌ات برسی، نباید از دشمنان انتظار خوشحالی و رضایت داشته باشی.
خواهی قدم به تارک روحانیان زنی
سر را به داغ عشق ده و طیلسان مخواه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در میان شخصیت‌های روحانی و بزرگ قرار بگیری، باید عشق را از دل و جانت حس کنی و به آن عشق بورزی، نه اینکه صرفاً لباسی ظاهری بپوشی.
پروانه وار بال ملمّع به تن خوش است
در بر حریر شعله کن و پرنیان مخواه
هوش مصنوعی: پروانه به خاطر زیبایی و جذابیت شعله‌ها به دور آنها می‌چرخد و به این خاطر حس خوبی در عمق وجودش پیدا می‌کند. در زندگی نیز باید به دنبال زیبایی و احساس خوشایند باشیم، حتی اگر نتوانیم به تمام آن چیزهایی که می‌خواهیم دست یابیم.
از هر دو کون، شاهد زیبای فقر را
بگزین قرین و خسروی قیروان مخواه
هوش مصنوعی: از هر دو طرف، زیبایی فقر را انتخاب کن و به دنبال شاهی از قیروان نباش.
در موج خیز حادثه چین بر جبین مزن
گر تیغ کین ز چرخ ببارد امان مخواه
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای که حوادث وخیم پیش می‌آید، خود را نلرزاند و ناامید نشوید، زیرا اگر دشواری‌ها بر شما فرود آید، امید به چاره نداشته باشید.
خواهی که راز غیب نیوشی خمش نشین
داری طمع که گوش دهندت، زبان مخواه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به رازهای پنهان و ناگفته پی ببری، باید ساکت بمانی و انتظار نداشته باشی که دیگران به تو گوش دهند. در چنین حالتی، نیازی به صحبت کردن هم نیست.
بی همدمان، ز روضه رضوان فرح مجوی
بی روی دوستان طرب بوستان مخواه
هوش مصنوعی: در فضایی خالی از همراهان و دوستان، به دنبال شادی و خوشی در بهشت نباش. بدون وجود یاران و دوستان، لذت واقعی را در باغ پیدا نخواهی کرد.
مهر و وفا ز طینت سیمین تنانا مجوی
رسم محبت از دل نامهربان مخواه
هوش مصنوعی: دوست‌داشتن و وفاداری را از کسی که ذاتش چون نقره‌ می‌درخشد، طلب نکن. از دل کسی که بی‌وفاست، انتظار محبت نداشته باش.
دیدار یار می طلبی طاقت تو کو؟
گلگشت ماهتاب به ملک کتان مخواه
هوش مصنوعی: اگر به دیدار معشوق خود می‌اندیشی، صبر و تحمل تو کجاست؟ در اینجا از زیبایی‌های جهان و نور ماه نباید توقع داشته باشی.
سویت سموم اگر بوزد، رو به پس مکن
خورشید حشر اگر بدمد، سایبان مخواه
هوش مصنوعی: اگر بادهای سمی به سمت تو بیاید، به عقب نرو. اگر روز قیامت طلوع کند، از سایه‌بان‌ها استفاده نکن.
در بحر بی کران بلا دست و پا مزن
درکام اژدها چو درافتی امان مخواه
هوش مصنوعی: در دریاهای وسیع مشکلات، تلاش نکن و خودت را به دردسر نینداز. وقتی که به دام مشکلی بزرگ افتادی، دیگر امیدی به نجات نداشته باش.
از جلوه های عالم فانی ز جا مرو
بنشین و ابرش فلکش زیر ران مخواه
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های دنیای نابود شدنی، دوری کن و سعی نکن به آسمان و ستارگان آن دسترسی پیدا کنی. بهتر است در جای خود بمانی و از آنچه که داری لذت ببری.
بر نفس خود سوار شو و بارگی مجوی
بر نطع فقر واکش و برگستوان مخواه
هوش مصنوعی: خود را کنترل کن و به دنبال خوشی‌های مادی و ثروت نرو؛ بر روی زمین فقر نمان و چیزی از آن نخواه.
ترک تعلق ایمنت از راهزن کند
برگ سفر ز خود بفشان، کاروان مخواه
هوش مصنوعی: از وابستگی‌های خود رها شو، زیرا این وابستگی‌ها ممکن است تو را فریب دهند. وقتی تصمیم به سفر می‌گیری، باید همه چیز را کنار بگذاری و به دنبال کاروانی نباشی که تو را به مقصد برساند.
این نُه صدف ز گوهر مهر و وفا تُهیست
جنس وفا ز جوهریِ آسمان مخواه
هوش مصنوعی: این نه صدف، که نشان‌دهنده‌ی مهر و وفا است، از جنس واقعی وفا خالی است. پس برای یافتن جواهر وفاداری، به آسمان نگاه نکن.
دنبال جلوه های سراب جهان مَرو
دل پاس دار و دیدهٔ حسرت فشان مخواه
هوش مصنوعی: به دنبال زیبایی‌های فریبنده‌ی دنیا نرو، دل خود را حفظ کن و چشمانت را از حسرت پر نکن.
تا موسیان طبع کجا رو به حق کنند
ناقوسیان بتکده لبّیک خوان مخواه
هوش مصنوعی: آیا کسانی که از طبع موسیایی برخوردارند می‌توانند به سمت حق حرکت کنند؟ نخواهید از کسانی که در بتکده به سر می‌برند و فقط صداهایی بی‌معنا می‌زنند و دعای لبیک می‌خوانند.
در گلشن زمانه، حزین را نشان مجوی
عنقای مغرب از قفس بلبلان مخواه
هوش مصنوعی: در دنیا دنبال نشانه‌های ناراحتی و غم نگرد، زیرا مانند پرنده‌ای در قفس نمی‌توانی از غم و اندوه دیگران فرار کنی.
بفکن ز کف صحیفه و بشکن دوات را
زبن بیش، بار خامه به دوش بنان مخواه
هوش مصنوعی: دست از نوشتن بردار و خودکار یا قلم را بشکن. بیشتر از این، زحمت نوشتن با دست را به دوش نبر.