گنجور

شمارهٔ ۴۳ - در مدح حضرت احمد بن موسی الکاظم علیه السّلام

از یمن سرفرازی مدح خدایگان
کلکم گذشته از علم شاه کاویان
والا گهر فرشته سیر عقل دیده ور
فرزانهٔ زمانه و دانا دل زمان
از ابر کف به تشنهٔ امّید کام بخش
وز لطف حق به دولت جاوید کامران
قطبین را به لنگر تمکینش اقتدار
سعدین را به دولت مسعودش اقتران
املاک را ز فیض ولایش سموِّ قدر
افلاک را ز خاک جنابش علوّ شان
شاهنشه سپهر و به درویش همنشین
فرمانروای مهر و به هر ذرّه مهربان
از ابر دست همّت او، بحر مستفیض
وز رشح جام فطرت او، عقل سرگران
رنگین گل همیشه بهار ریاض قدس
یکتا دُرِ خزانهٔ گنجور بحر و کان
دیباچهٔ سعادت و مجموعهٔ شرف
بسم الله صحیفهٔ شایان کن فکان
شاه چراغ احمد بن موسی آنکه هست
در راه گرد موکب او چشم اختران
شاها تویی که ابر کفت در بهار و دی
بارد به کشتزار جهان فضل و امتنان
آگاهی تو از دل هر قطره با خبر
دانایی تو از لب هر ذره ترجمان
حلم تو همچو کوه به گیتی گران رکاب
حکم تو چون صباست به عالم سبک عنان
بی قدرتر ز سینهٔ بی معرفت بود
در مخزن جلال تو صندوق آسمان
هر سوی مجلس تو بود رشک هشت خلد
هر خوان به سفرهٔ تو بود گنج هفت خوان
آسوده تا ز عهد تو عالم به مهد امن
یک شب ز دیده می نرود خواب پاسبان
یاجوج فتنه، قصد جهان خراب داشت
تابست سدِّ حادثه را چون تو قهرمان
روزی که نیلگون شود از موکبت زمین
چون، موج سر به سر همه خیل و حشم روان
اقبال همره، آیت فتح و ظفر قرین
خور در رکاب و توسن افلاک زیر ران
درهم کشیده از پی حیرت پرپری
بگشاده پرچم علمت بال پرنیان
گیرد ز سهم نیزه گذاران کرانه، کوه
دزدد ز بیم نوک سنان سینه آسمان
جایی که ریزد از خم تیغ تو برق کین
روزی که خیزد از صف خصم تو الامان
افتد ز بیم، لرزه به گردان پیلتن
گردد ز سهم، خون دل خسروان روان
از یاد صدمهٔ تو گریزد پلنگ لنگ
وز یاد حمله تو شود قهرمان، رمان
در چنگ سطوت تو چو مور، اردشیر شیر
در جنب حشمت تو کم از ماکیان، کیان
آن کیست گردنش نبود زیر بار تو؟
ای پایهٔ جلال تو بر دوش آسمان
دست تو گشته است به مردانگی علم
در رزم خود درفش و به بزم است درفشان
هم رایج از تو شد زر خورشید بر فلک
هم فلس ماهی از تو به دریا بود روان
تا دیده ریزش کف گوهر نثار تو
ریزد سپهر خاک خجالت به فرق کان
ای از ازل زکهنه سوارانت آفتاب
وی تا ابد ز پیر غلامانت آسمان
خواهم در این زمانه که از بی فتوتی
بسته ست آسمان کمر کین بخردان
خود را ز جور چرخ کشم در پناه تو
ای پیش آستان تو خم، پشت آسمان
در بحر عشق، کشتی شوق مرا بود
از پرده های دیده ی یعقوب بادبان
دربند یک اشارت ازآن حضرت است و بس
پرواز اوج عزت و آزادی از هوان
من کیستم که جبهه بر آن آستان نهم؟
ای سجده بر به خاک درت فرق فرقدان
دل را اگر به مهر تو دادم به من مگیر
ای ذره در هوای تو خورشید خاوران
من پیش خیل شعله پرستان سمندرم
آورده ام به خاک درت آتش ارمغان
از نشئهٔ ولای تو پا بر جهان زدم
آری ز عالمی گذرد مست سرگران
مگذار در تطاول این کهنه دل سپهر
مپسند در شکنجهٔ این تیره خاکدان
این مشت خاک سوده که اکسیر دانش است
مگذار ناکسان بفروشند رایگان
بیگانه ی نیاز نیم، ناز شاهد است
زادیم از زمانه من و عشق توامان
گر لطف می نمایی اگر کین، به ما خوش است
جور تو جان فزاتر از انصاف دیگران
در راه ناوک تو بود چاک، سینه ام
چون چشم عاشقان به ره وصل دلستان
با چاکر فقیر خود آن کن که عالمی
گویند کو به دولت شاه است آنچنان
نزدیک شد ز شرم زبان را کشد به کام
کلکم که در قلمرو نطق است مرزبان
تا اختر مراد بود درگذر حزین
دستی ز دل برآر، به اقبال همعنان
بر دشت، سایه تا فکند ابر بهمنی
از طرف باغ تا گذرد باد مهرگان
سرسبز باد نخل برومند دولتت
پامال برق حادثه، کشت مخالفان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از یمن سرفرازی مدح خدایگان
کلکم گذشته از علم شاه کاویان
هوش مصنوعی: در اثر موفقیت و افتخار، ستایش از خدایان همگی فراتر از دانش پادشاهان کاویان است.
والا گهر فرشته سیر عقل دیده ور
فرزانهٔ زمانه و دانا دل زمان
هوش مصنوعی: جواهری ارزشمند مانند فرشته که به عقل و درک عمیق تعلق دارد و فردی فرزانه و دانا در دنیای امروز است.
از ابر کف به تشنهٔ امّید کام بخش
وز لطف حق به دولت جاوید کامران
هوش مصنوعی: از آسمان، مانند بارانی بر خاکِ تشنه، امید و شادی به دست می‌آوریم و به لطف خداوند، به خوشبختی و موفقیت پایدار دست می‌یابیم.
قطبین را به لنگر تمکینش اقتدار
سعدین را به دولت مسعودش اقتران
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به قدرت و عظمت دو شخصیت دارد. یکی از آن‌ها به مانند قطب‌ها، استواری و ثبات را در خودش دارد، در حالی که دیگری به دلیل موفقیت و بزرگی‌اش، درخشش و تاثیرگذاری خاصی از خود نشان می‌دهد. به طور کلی، شاعر می‌خواهد بیان کند که این دو شخصیت در کنار یکدیگر، قدرت و اقتداری را به تصویر می‌کشند.
املاک را ز فیض ولایش سموِّ قدر
افلاک را ز خاک جنابش علوّ شان
هوش مصنوعی: املاک و مستغلات به برکت وجود او ارزش و اعتبار خاصی پیدا کرده‌اند، و مقام و منزلت او باعث شده است که حتی آسمان‌ها هم از زمین او برتری یابند.
شاهنشه سپهر و به درویش همنشین
فرمانروای مهر و به هر ذرّه مهربان
هوش مصنوعی: پادشاه آسمان‌ها و همراه با درویش، فرمانروای عشق و دوستی است و به هر ذره از جهان مهربانی می‌کند.
از ابر دست همّت او، بحر مستفیض
وز رشح جام فطرت او، عقل سرگران
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش او، آسمان پر از باران و برکت می‌شود و از آثار وجود او، عقل و فهم انسان به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
رنگین گل همیشه بهار ریاض قدس
یکتا دُرِ خزانهٔ گنجور بحر و کان
هوش مصنوعی: گل‌های همیشه بهار با رنگ‌های زیبا، نماد بهشت و جواهری ارزشمند هستند که در دل دریا و معادن پنهان شده‌اند.
دیباچهٔ سعادت و مجموعهٔ شرف
بسم الله صحیفهٔ شایان کن فکان
هوش مصنوعی: در آغاز این نوشته، به اهمیت و ارزش سعادت و افتخار اشاره شده است. با نام خداوند و به نتایج شایسته‌ای که به دست می‌آید، این صحیفه آماده شده است.
شاه چراغ احمد بن موسی آنکه هست
در راه گرد موکب او چشم اختران
هوش مصنوعی: شاه چراغ احمد بن موسی، کسی است که در مسیر او، ستاره‌ها همچون چشم‌های درخشان به راه او می‌نگرند.
شاها تویی که ابر کفت در بهار و دی
بارد به کشتزار جهان فضل و امتنان
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو مانند ابری هستی که در بهار و زمستان بر دشت و مزرعه می‌بارد و لطف و نعمت را به جهانیان می‌بخشد.
آگاهی تو از دل هر قطره با خبر
دانایی تو از لب هر ذره ترجمان
هوش مصنوعی: تو با خبر هستی از جزییات همه چیز، مثل اینکه از هر ذره از این جهان داستان‌ها و معانی عمیق را درک می‌کنی.
حلم تو همچو کوه به گیتی گران رکاب
حکم تو چون صباست به عالم سبک عنان
هوش مصنوعی: بردباری تو به مانند کوهی است که در زمین سنگینی می‌کند، اما قدرت تصمیم‌گیری و فرمان تو همچون نسیم ملایمی است که در جهان به آرامی می‌وزد.
بی قدرتر ز سینهٔ بی معرفت بود
در مخزن جلال تو صندوق آسمان
هوش مصنوعی: سینهٔ بی‌معرفت، ارزشی کمتر از آن دارد که در گنجینه‌ی عظمت تو قرار بگیرد، مانند صندوقی در آسمان.
هر سوی مجلس تو بود رشک هشت خلد
هر خوان به سفرهٔ تو بود گنج هفت خوان
هوش مصنوعی: در هر گوشهٔ مجلس تو، بهشت‌های هشت‌گانه به چشم می‌خورد و هر سفره‌ای که برای تو پهن شود، گنجینه‌ای از نعمت‌ها و لذت‌ها خواهد بود.
آسوده تا ز عهد تو عالم به مهد امن
یک شب ز دیده می نرود خواب پاسبان
هوش مصنوعی: من در آرامش و اطمینان زندگی می‌کنم، اما دنیا در شب‌هایی که تو در خاطرم هستی، به آرامش نمی‌رسد و خواب از چشمان نگهبان نمی‌رود.
یاجوج فتنه، قصد جهان خراب داشت
تابست سدِّ حادثه را چون تو قهرمان
هوش مصنوعی: یاجوج و ماجوج، مظهر فتنه و فساد، در نظر دارند که جهان را خراب کنند. اما تو به عنوان یک قهرمان، مانند سدی در برابر این حوادث و مشکلات ایستاده‌ای.
روزی که نیلگون شود از موکبت زمین
چون، موج سر به سر همه خیل و حشم روان
هوش مصنوعی: زمانی که زمین به رنگ آبی درآید و مانند موج، همه افراد و لشکرها به حرکت درآیند.
اقبال همره، آیت فتح و ظفر قرین
خور در رکاب و توسن افلاک زیر ران
هوش مصنوعی: اقبال، به عنوان نشانه‌ای از پیروزی و موفقیت، در کنار خورشید است و در کنار او، ستارگان آسمان در حرکت هستند.
درهم کشیده از پی حیرت پرپری
بگشاده پرچم علمت بال پرنیان
هوش مصنوعی: در پی شگفتی، از هم در هم رفته، پرچم دانش تو همچون بال‌های نازک و نرم پرنیان، گشوده شده است.
گیرد ز سهم نیزه گذاران کرانه، کوه
دزدد ز بیم نوک سنان سینه آسمان
هوش مصنوعی: از سهم نیزه‌زن‌ها، کوه در می‌لرزد و آسمان از بیم نوک سنان می‌ترسد.
جایی که ریزد از خم تیغ تو برق کین
روزی که خیزد از صف خصم تو الامان
هوش مصنوعی: جایی که تیغ تو به شدت درخشانی می‌افتد، نشان از کینه‌ای است که در روز نبرد با دشمنانت در قلبت بیدار می‌شود.
افتد ز بیم، لرزه به گردان پیلتن
گردد ز سهم، خون دل خسروان روان
هوش مصنوعی: از ترس، لرزشی به بدن جنگجو می‌افتد و از شدت ترس، دلی که باید پادشاهی کند، پر از اندوه و غم می‌شود.
از یاد صدمهٔ تو گریزد پلنگ لنگ
وز یاد حمله تو شود قهرمان، رمان
هوش مصنوعی: پلنگ آسب‌دیده از یاد آسیب تو فرار می‌کند و یاد حمله تو او را به قهرمانی ترغیب می‌کند.
در چنگ سطوت تو چو مور، اردشیر شیر
در جنب حشمت تو کم از ماکیان، کیان
هوش مصنوعی: در برابر قدرت و عظمت تو، همانند موری کوچک هستم و اردشیر، پادشاه بزرگ، در مقایسه با جلال و شکوه تو، به اندازه مرغی نیز نمی‌ارزد.
آن کیست گردنش نبود زیر بار تو؟
ای پایهٔ جلال تو بر دوش آسمان
هوش مصنوعی: کیست که بتواند بار سنگین تو را تحمل کند؟ تو که شکوه و عظمت تو بر دوش آسمان است.
دست تو گشته است به مردانگی علم
در رزم خود درفش و به بزم است درفشان
هوش مصنوعی: دست تو به مانند نشانه‌ای از شجاعت و دلیری در نبرد است و در کنار آن، در مجالس و جشن‌ها نیز به زیبایی می‌درخشد.
هم رایج از تو شد زر خورشید بر فلک
هم فلس ماهی از تو به دریا بود روان
هوش مصنوعی: طلای خورشید به خاطر تو در آسمان درخشید و فلس ماهی به خاطر تو در دریا جاری شد.
تا دیده ریزش کف گوهر نثار تو
ریزد سپهر خاک خجالت به فرق کان
هوش مصنوعی: به محض اینکه آسمان برای تو قطرات گنج و گوهر بریزد، زمین از شرم و حیا به خاک می‌افتد.
ای از ازل زکهنه سوارانت آفتاب
وی تا ابد ز پیر غلامانت آسمان
هوش مصنوعی: این شعر به وصف شخصی می‌پردازد که از زمان‌های گذشته تاکنون، درخشش و عظمت خود را حفظ کرده است. او به مانند آفتابی است که همیشه در آسمان می‌تابد و پیروان و دوستدارانش نیز همواره در کنار او هستند. این تصویر به نوعی نشان‌دهنده جاودانگی و احترام به مقام اوست.
خواهم در این زمانه که از بی فتوتی
بسته ست آسمان کمر کین بخردان
هوش مصنوعی: در این دوره زمانی که آسمان به خاطر بی‌اعتمادی و بی‌فروغی بسته شده، من قصد دارم که جبهه‌ای از انتقام علیه دانایان و صاحبان علم بگیرم.
خود را ز جور چرخ کشم در پناه تو
ای پیش آستان تو خم، پشت آسمان
هوش مصنوعی: من خودم را از ظلم و ناملایمات زندگی دور می‌کنم و به سایه حمایت تو پناه می‌برم، ای کسی که در برابر تو سرم را خم می‌کنم و به آسمان پشت می‌کنم.
در بحر عشق، کشتی شوق مرا بود
از پرده های دیده ی یعقوب بادبان
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، شوق من مانند کشتی‌ای است که بادبانش از پرده‌های چشمان یعقوب ساخته شده است.
دربند یک اشارت ازآن حضرت است و بس
پرواز اوج عزت و آزادی از هوان
هوش مصنوعی: اینجا به این نکته اشاره شده است که تنها یک اشاره از آن شخصیت می‌تواند کافی باشد و در واقع، اوج عزت و آزادی او به دور از هر گونه محدودیت و پستی است.
من کیستم که جبهه بر آن آستان نهم؟
ای سجده بر به خاک درت فرق فرقدان
هوش مصنوعی: من کی هستم که در برابر تو این‌گونه سجده کنم؟ ای کسی که سرم را به خاک درگاهت می‌گذارم، تو فراتر از هر ستاره‌ای هستی.
دل را اگر به مهر تو دادم به من مگیر
ای ذره در هوای تو خورشید خاوران
هوش مصنوعی: اگر من قلبم را به عشق تو سپردم، از من نگیرید. ای موجود کوچک، در هوای تو مانند خورشید در شرق می‌درخشم.
من پیش خیل شعله پرستان سمندرم
آورده ام به خاک درت آتش ارمغان
هوش مصنوعی: من از دشت آتشین شعله‌وران، اسب خود را به درگاه تو آورده‌ام و آتش را به عنوان هدیه به تو می‌آورم.
از نشئهٔ ولای تو پا بر جهان زدم
آری ز عالمی گذرد مست سرگران
هوش مصنوعی: از حالت شادی و عشق به تو قدم در این دنیا گذاشتم، بله، مست و شگفت‌زده از حال و هوای عالم عبور می‌کنم.
مگذار در تطاول این کهنه دل سپهر
مپسند در شکنجهٔ این تیره خاکدان
هوش مصنوعی: به دل کهن و فرسوده‌ات اجازه نده تا در سختی‌ها و مشکلات زندگی ناامید شود، و فراموش نکن که این دنیای تاریک و دشوار را نپسندی.
این مشت خاک سوده که اکسیر دانش است
مگذار ناکسان بفروشند رایگان
هوش مصنوعی: این تکه خاک که در واقع به دانش و خرد اشاره دارد، بسیار با ارزش است. پس اجازه نده که افراد نادان و بی‌ارزش آن را بدون قیمت و به‌راحتی به‌دست آورند.
بیگانه ی نیاز نیم، ناز شاهد است
زادیم از زمانه من و عشق توامان
هوش مصنوعی: من به هیچ کس نیاز ندارم، زیبایی و عشقت کافیست. در واقع، من و تو از همان ابتدا به هم تعلق داشتیم و با عشق متولد شدیم.
گر لطف می نمایی اگر کین، به ما خوش است
جور تو جان فزاتر از انصاف دیگران
هوش مصنوعی: اگر لطفی کنی یا اگر دشمنی، برای ما فرقی نمی‌کند. خیانت و بی‌عدالتی تو برای ما از انصاف دیگران مهم‌تر و باارزش‌تر است.
در راه ناوک تو بود چاک، سینه ام
چون چشم عاشقان به ره وصل دلستان
هوش مصنوعی: در مسیر تیر تو، قلبم زخم خورده و مانند چشمان عاشقان به سوی محلی که محبوبم حضور دارد، خیره مانده است.
با چاکر فقیر خود آن کن که عالمی
گویند کو به دولت شاه است آنچنان
هوش مصنوعی: با خدمتگزار فقیر خود چنان رفتار کن که همه بگویند او به لطف و ثروت پادشاه دست یافته است.
نزدیک شد ز شرم زبان را کشد به کام
کلکم که در قلمرو نطق است مرزبان
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و خجالت، زبان به دندان می‌گیرد و از گفتن باز می‌ماند، زیرا در دنیای گفتار، نگهبانی وجود دارد که مرزها را رعایت می‌کند.
تا اختر مراد بود درگذر حزین
دستی ز دل برآر، به اقبال همعنان
هوش مصنوعی: زمانی که ستاره‌ای به خواسته‌های تو پاسخ می‌دهد، با دل خود کاری کن و دست از اندوه بردار، زیرا سرنوشت به تو کمک خواهد کرد.
بر دشت، سایه تا فکند ابر بهمنی
از طرف باغ تا گذرد باد مهرگان
هوش مصنوعی: در دشت، سایه‌ای به وجود آمده که ناشی از ابری مانند ابر بهمن است، و این سایه از سمت باغ ادامه دارد تا وقتی که باد مهرگان می‌وزد.
سرسبز باد نخل برومند دولتت
پامال برق حادثه، کشت مخالفان
هوش مصنوعی: درختان نخل سرسبز و باوقار تو، زیر پاهای حوادث ناگوار و شوک‌آور، در برابر مخالفان و دشمنان نابود می‌شوند.