گنجور

شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع

تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است
از پرده برآ، چشم جهانی نگران است
محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را
ای آنکه حریمت دل روشن گهران است
بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم
بی وصف تو جان در تن من بار گران است
از چاشنی عهد تو ترسم که نماند
اندک رگ تلخی که در ابروی بتان است
از همّت مردانه ات آبستن فطری ست
گر حامل بحر است و گر مادرکان است
افسر به سر دولت بدخواه تو، تیغ است
اختر به دل تیرهٔ خصم تو، سنان است
کودک به رحم فضل تو را شاهد عدل است
مادر به شکم خصم تو را مرثیه خوان است
گشت از اثر عدل تو کار دو جهان راست
گر پیچ و خمی هست، به زلفین بتان است
دست قَدَر امروز در آن قبضهٔ تیغ است
پشت ظفر امروز بر آن پشت کمان است
برق است عنان تو و کوه است رکابت
آن بس سبک افتاد و این بس که گران است
گو تا که ازین کهنه دمن گرد برآرد
فرخنده سمند تو که چون سیل دمان است
آن آینه اندام که در جلوه گریها
خاک قدمش سرمهٔ صاحب نظران است
آن ابر خروشنده که در قطره زدنها
طوفان روش و بادتک و برق عنان است
آهو کفل و شیردل و دشت نورد است
خارا شکن و کوه تن و پیل توان است
هامون بغل و لاله رخ و صبح جبین است
سندان سم و مشکین دم و باریک میان است
تردست و شفق ساعد و طاووس خرام است
چابک قدم و خشک پی و آینه ران است
برقی ست سبک پویه اگر در تک و تاز است
ابری ست گران مایه اگر قطره زنان است
در جلوه گری داغکش شیوه لیلی ست
در گرم روی فکرت عالی خردان است
یارب که شود روشنی دیده حزین را
عهد تو که آسایش کونین در آن است
بلبل نکشد پا ز سراغ گل و گلشن
آه از سرکوی تو که بی نام و نشان است
مستانه اگر نکته سرایم عجبی نیست
کی ساغر عشق تو کم از رطل گران است؟
گلزار نگردد تهی از نالهٔ بلبل
پیوسته ثنای تو مرا ورد زبان است
پیمانهٔ مستان تو بی باده مبادا
تا غنچه درین باغ ز خونابه کشان است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است
از پرده برآ، چشم جهانی نگران است
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاه از دل جدا باشد، تنها نیم قدم تا راهیابی به حقیقت فاصله وجود دارد. از پرده بیرون بیا، زیرا چشمان جهانی به تو خیره شده‌اند.
محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را
ای آنکه حریمت دل روشن گهران است
هوش مصنوعی: ای کسی که حریمت باعث روشنایی دل‌های گرانبهاست، امیدم را از دیدن جهان محروم کردی.
بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم
بی وصف تو جان در تن من بار گران است
هوش مصنوعی: در غیاب تو، چیزی جز درد و رنج در چشمانم نمی‌بینم و بدون تو، زندگیم مانند باری سنگین بر جانم است.
از چاشنی عهد تو ترسم که نماند
اندک رگ تلخی که در ابروی بتان است
هوش مصنوعی: من نگرانم که از وعده‌ها و قراردادهای تو چیزی باقی نماند و دیگر هیچ نشانی از تلخی، که به دل‌نگرانی‌هایم اضافه کند، مثل رگ‌هایی که در ابروی معشوقان وجود دارد، وجود نداشته باشد.
از همّت مردانه ات آبستن فطری ست
گر حامل بحر است و گر مادرکان است
هوش مصنوعی: تلاش و اراده قوی تو می‌تواند به نتایجی بزرگ و شگفت‌انگیز منجر شود، خواه این نتایج در ابعاد وسیع باشد یا کوچک و جزئی.
افسر به سر دولت بدخواه تو، تیغ است
اختر به دل تیرهٔ خصم تو، سنان است
هوش مصنوعی: کسی که به تو حسودی می‌کند و برایت مشکلاتی ایجاد می‌کند، در واقع مانند یک افسر است که برای شکست دادن تو می‌کوشد. از سمت دیگر، ستاره‌ها نیز در دل دشمنان تو به مانند نیزه‌ای عمل می‌کنند که بر زخم‌هایشان می‌افزایند.
کودک به رحم فضل تو را شاهد عدل است
مادر به شکم خصم تو را مرثیه خوان است
هوش مصنوعی: کودک نشانه‌ای از رحمت و لطف توست و مادر که در درد و رنج به سر می‌برد، برای تو مرثیه‌خوانی می‌کند.
گشت از اثر عدل تو کار دو جهان راست
گر پیچ و خمی هست، به زلفین بتان است
هوش مصنوعی: تأثیر عدالت تو باعث شده است که همه چیز در جهان به شکل درست و صحیحی قرار گیرد. حتی اگر در دنیا ناهمواری یا پیچ و خمی وجود داشته باشد، باز هم این زیبایی و جذابیت‌های خاص است که در دنیای معشوقه‌ها نمایان است.
دست قَدَر امروز در آن قبضهٔ تیغ است
پشت ظفر امروز بر آن پشت کمان است
هوش مصنوعی: امروز قدرت در دستان شمشیر است و پیروزی پشت کمان قرار دارد.
برق است عنان تو و کوه است رکابت
آن بس سبک افتاد و این بس که گران است
هوش مصنوعی: تو همچون برقی هستی که به راحتی می‌تازد و در مقابل، کوه سنگینی است که بر دوش توست. یکی از این دو، به شدت سبک است و دیگری بسیار سنگین.
گو تا که ازین کهنه دمن گرد برآرد
فرخنده سمند تو که چون سیل دمان است
هوش مصنوعی: بگو تا اینکه این دمن قدیمی و کهنه از گرد و غبار پاک شود، اسب شاداب و خوشبخت تو که مانند سیل در حال حرکت است، به میدان بیاید.
آن آینه اندام که در جلوه گریها
خاک قدمش سرمهٔ صاحب نظران است
هوش مصنوعی: آن آینه‌ای که نمایانگر زیبایی‌هاست، چنان با ظرافت و شکوه است که گرد و غبار قدم‌های زیبای او به میزان شایستگی هنرمندان و اهل نظر می‌افزاید.
آن ابر خروشنده که در قطره زدنها
طوفان روش و بادتک و برق عنان است
هوش مصنوعی: ابرهای تند و خروشان که با بارش‌های خود طوفان و وزش باد و闪 برق را به همراه دارند.
آهو کفل و شیردل و دشت نورد است
خارا شکن و کوه تن و پیل توان است
هوش مصنوعی: آهو در قواره‌ای زیبا و با دلیرانه‌ای شجاع و با توانایی در دشت‌ها گردش می‌کند. او می‌تواند در برابر سختی‌ها ایستادگی کند و از توانایی‌هایی مانند قدرت شیر و استقامت فیل بهره‌مند است.
هامون بغل و لاله رخ و صبح جبین است
سندان سم و مشکین دم و باریک میان است
هوش مصنوعی: در این جمله به زیبایی طبیعت و عناصر مختلف آن اشاره شده است. "هامون" به دشت و جلگه‌ای اشاره دارد که پر از گل‌ها و زیبایی‌هاست. "لاله رخ" به صورت زیبا و صبح "جبین" به پیشانی صبح اشاره دارد، یعنی صبحی روشن و دلنشین. "سندان سم" تصویر فشاری است که به زمین می‌آید و "مشکین دم" به عطر و رایحه‌ای اشاره دارد که از فضا منتشر می‌شود. "باریک میان" به اندازه و ظرافت نواحی و لایه‌های مختلف طبیعت اشاره دارد. به طور کلی، این جمله به وصف زیبایی‌های طبیعی و هماهنگی‌های آن می‌پردازد.
تردست و شفق ساعد و طاووس خرام است
چابک قدم و خشک پی و آینه ران است
هوش مصنوعی: دست‌های ظریف و روشنایی صبحگاه همچون پرواز طاووس، با نرمی و زیبایی حرکت می‌کنند. آنها با سرعت می‌رانند و در عین حال، قامتشان صاف و راست است و مانند آینه‌ای درخشان به نظر می‌آیند.
برقی ست سبک پویه اگر در تک و تاز است
ابری ست گران مایه اگر قطره زنان است
هوش مصنوعی: اگر برقی به سرعت و با نشاط در حال حرکت است، نشان از سبکی آن دارد. اما اگر ابر به آرامی و با دقت قطره‌ قطره باران می‌ریزد، نشان‌دهنده ارزش و سنگینی آن است.
در جلوه گری داغکش شیوه لیلی ست
در گرم روی فکرت عالی خردان است
هوش مصنوعی: در نشان دادن زیبایی و جذابیت، روش لیلی (معشوقه معروف) را به کار می‌برد و در دل‌مشغولی‌های فکری، اندیشه بزرگ و عمیق خردمندان را جلب می‌کند.
یارب که شود روشنی دیده حزین را
عهد تو که آسایش کونین در آن است
هوش مصنوعی: پروردگارا، چه کسی می‌تواند چشمان حزین را روشن کند، در حالی که وعده‌ی تو آرامش دو جهان در آن نهفته است؟
بلبل نکشد پا ز سراغ گل و گلشن
آه از سرکوی تو که بی نام و نشان است
هوش مصنوعی: بلبل هرگز از جستجوی گل و باغ دست نمی‌کشد، اما آه، چه دردناک است که در کوی تو، نشانه‌ای از تو نیست.
مستانه اگر نکته سرایم عجبی نیست
کی ساغر عشق تو کم از رطل گران است؟
هوش مصنوعی: اگر در حال مستی چیزی بگویم، تعجبی ندارد چرا که جام عشق تو هیچ کم از وزنه‌ای سنگین ندارد.
گلزار نگردد تهی از نالهٔ بلبل
پیوسته ثنای تو مرا ورد زبان است
هوش مصنوعی: باغ هیچ‌گاه از ناله و آواز بلبل خالی نمی‌شود؛ زیرا همواره سخن و یاد تو بر زبان من جاری است.
پیمانهٔ مستان تو بی باده مبادا
تا غنچه درین باغ ز خونابه کشان است
هوش مصنوعی: بهتر است پیمانهٔ مستان خالی از شراب نباشد، چرا که تا زمانی که غنچه‌ها در این باغ با خونابه‌های عاشقان پرورش می‌یابند، نباید از سر ذوق و شوق کمبود باده را تحمل کرد.