گنجور

شمارهٔ ۳۵ - وصف بهار و مدح حضرت امام رضا علیه السلام

دل شاد را جمع، ساغر نماید
دف عیش را جام، چنبر نماید
نبیند به فصل خزان رنگ زردی
گل ار صرف می خردهٔ زر نماید
چه نیرنگ سازی ست؟ محو بهارم
به هر دم چمن رنگ دیگر نماید
دگر وقت آن شد که بلبل ز مستی
گل و غنچه بالین و بستر نماید
به مشاطگی باد نوروزی آید
ز نو شاهد باغ زبور نماید
به تاب افکند سنبل و یاسمین را
به عارض دو زلف معنبر نماید
دل بلبل از شوق پرواز گیرد
عروس چمن بال معجر نماید
سرودی به مستان دهد یاد قمری
به دُردی کشان لاله ساغر نماید
زند تا به کهسار، دی را شبیخون
سلیمان گل، عرض لشکر نماید
بهاران پی منع یأجوج سرما
هوا را چو سدِّ سکندر نماید
گرفته چمن را چنان آتش گل
که هر برگ بال سمندر نماید
کشد در چمن غنچه هر قطره آبی
شرابی چو خون کبوتر نماید
نمی سوزد از بس که دارد طراوت
به دامن اگر لاله اخگر نماید
خرابم ز نیرنگ سازیِّ سوسن
که هر ساعتی رنگ دیگر نماید
نمایان شد از دامن تل به رنگی
که سیمرغ از قاف، شهپر نماید
چنان لاله سر برزد ازکوهساران
که پنداری از طور اخگر نماید
ولی نقص دانا بود اینکه دل را
پرستار وضع مکرّر نماید
کند خشک ایامش از سرد مهری
اگر گلبنی خندهٔ تر نماید
چمن را که بد رشک کان بدخشان
خزان بوتهٔ کیمیاگر نماید
سپهر جفاپیشه هر لحظه از نو
به داغی مرا سینه مجمر نماید
بیا ساقی، از غیرتت دور بادا
که با ما سپهر این روش سر نماید
به هم بشکند خسروانی مصافش
درفشی گر آه دلاور نماید
بگو آسمان را که با دُردنوشان
سلوکی ازین گونه بهتر نماید
به دل جور کمتر ستیزد و گرنه
شکایت به دیوان داور نماید
شه دین و دنیا علیّ بن موسی
که خاک درش دیده انور نماید
بود خشتی از بارگاه جلالش
که در دیده ها عرش اکبر نماید
زهی قبّهٔ نوربخشی که پیشش
کم از ذره خورشید خاور نماید
چه نقصان رسد پایهٔ جاه او را
ز سبقت که خصم بد اختر نماید؟
بود همچو تقدیم ساحر به موسی
تقدم که خصم فسونگر نماید
به رنگ سلام از ره بی نیازی
گدای درش رد گوهر نماید
نهیبش به هنگام دفع تطاول
اگر منع تاثیر اختر نماید
فرو ریزد از یکدگر ماه و انجم
فلک را چو برج کبوتر نماید
شها هر سحرگاه، خورشید خاور
جبین، از سجودت منوّر نماید
تویی آن که هنگام مسکین نوازی
کف کافیت خاک را زر نماید
کنم مطلعی تازه در شأنت انشا
که برصفحه چون موج گوهر نماید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل شاد را جمع، ساغر نماید
دف عیش را جام، چنبر نماید
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشحال، همچون ساغر نوشی را به نمایش می‌گذارد و شادی و عیش را به شکل جامی به تصویر می‌کشد.
نبیند به فصل خزان رنگ زردی
گل ار صرف می خردهٔ زر نماید
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، وقتی رنگ زردی برگ‌ها و گل‌ها را نمی‌بیند، تنها به خاطر یک جرعه طلا سرش را بالا می‌گیرد و خود را به نمایش می‌گذارد.
چه نیرنگ سازی ست؟ محو بهارم
به هر دم چمن رنگ دیگر نماید
هوش مصنوعی: چه بازی عجیبی در کار است! هر لحظه که می‌گذرد، بهار مرا در خود غرق می‌کند و چمن‌ها رنگ و طرح جدیدی به خود می‌گیرند.
دگر وقت آن شد که بلبل ز مستی
گل و غنچه بالین و بستر نماید
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که بلبل از شادی و سرمستی، گل و غنچه را زیر بال و بستر خود قرار دهد.
به مشاطگی باد نوروزی آید
ز نو شاهد باغ زبور نماید
هوش مصنوعی: به زیبایی و دل‌فریبی نسیم بهاری، گلی جدید در باغ شکوفا می‌شود و از آن جلوه‌ای دل‌انگیز به نمایش درمی‌آید.
به تاب افکند سنبل و یاسمین را
به عارض دو زلف معنبر نماید
هوش مصنوعی: سنبل و یاسمین در تابش نور، زیبایی دو زلف را بیشتر جلوه‌گر می‌کند.
دل بلبل از شوق پرواز گیرد
عروس چمن بال معجر نماید
هوش مصنوعی: دل بلبل از شوق پرواز می‌تپد و عروس چمن با زیبایی‌اش مانند یک پوشش زیبا جلوه‌گری می‌کند.
سرودی به مستان دهد یاد قمری
به دُردی کشان لاله ساغر نماید
هوش مصنوعی: شعر به توصیف یک جشن و سرور می‌پردازد، جایی که خوشی و شادمانی مانند پرنده‌ای زیبا به دل‌ها روح می‌بخشد. در این جشن، مانند قناری که در میان گل‌ها آواز می‌خواند، شراب و لاله‌ها نشاط و شادی را به ارمغان می‌آورند.
زند تا به کهسار، دی را شبیخون
سلیمان گل، عرض لشکر نماید
هوش مصنوعی: زند که به کوه‌ها، در شب دی، لشکر سلیمان مثل گل ظاهر می‌شود.
بهاران پی منع یأجوج سرما
هوا را چو سدِّ سکندر نماید
هوش مصنوعی: در بهار، با وجود یأجوج که مظهر نابسامانی و خطر است، سردی هوا به قدری زیاد می‌شود که مانند سد سکندر، مانع ورود گرما و شیرینی بهار به فضای زندگی‌مان می‌گردد.
گرفته چمن را چنان آتش گل
که هر برگ بال سمندر نماید
هوش مصنوعی: آتش گل چنان چمن را سوزانده که هر برگ مانند بال سمندر به نظر می‌رسد.
کشد در چمن غنچه هر قطره آبی
شرابی چو خون کبوتر نماید
هوش مصنوعی: هر قطره آب در چمن، مانند شربتی است که غنچه‌ها را شاداب و زنده می‌کند، و رنگ آن به مانند خون کبوتر، جلوه‌ای خاص و زیبا دارد.
نمی سوزد از بس که دارد طراوت
به دامن اگر لاله اخگر نماید
هوش مصنوعی: اگر گلی مانند لاله به آتش تبدیل شود، دامنش از شدت طراوتش نمی‌سوزد.
خرابم ز نیرنگ سازیِّ سوسن
که هر ساعتی رنگ دیگر نماید
هوش مصنوعی: من از فریب و نیرنگ گلی به نام سوسن خسته‌ام، زیرا که هر لحظه رنگ و چهره‌ای متفاوت به خود می‌گیرد.
نمایان شد از دامن تل به رنگی
که سیمرغ از قاف، شهپر نماید
هوش مصنوعی: از کنار تپه رنگی نمایان شد که شبیه به رنگ پرنده‌ای است که از قاف، سیمرغ به همراه دارد.
چنان لاله سر برزد ازکوهساران
که پنداری از طور اخگر نماید
هوش مصنوعی: چنان گل لاله از کوه‌ها بیرون می‌آید که انگار آتش از کوهی در حال شعله‌ور شدن است.
ولی نقص دانا بود اینکه دل را
پرستار وضع مکرّر نماید
هوش مصنوعی: اما نقص این است که انسان دل خود را مدام در معرض تغییرات و حالات مختلف قرار دهد و نتواند آن را در آرامش نگه دارد.
کند خشک ایامش از سرد مهری
اگر گلبنی خندهٔ تر نماید
هوش مصنوعی: اگر روزگارش به خاطر سردی و بی‌مهری خشک و بی‌روح شود، حتی اگر گلستانی با خنده و شادابی ظهور کند، تاثیری بر او ندارد.
چمن را که بد رشک کان بدخشان
خزان بوتهٔ کیمیاگر نماید
هوش مصنوعی: چمن را که با خزانی که به مانند بدخشان است، بوتهٔ کیمیاگر زیبا می‌کند، حسرت می‌برم.
سپهر جفاپیشه هر لحظه از نو
به داغی مرا سینه مجمر نماید
هوش مصنوعی: آسمان که همواره بی رحم است، هر لحظه با درد و سختی جدیدی قلب مرا مانند آتش برافروخته می‌کند.
بیا ساقی، از غیرتت دور بادا
که با ما سپهر این روش سر نماید
هوش مصنوعی: بیایید ای ساقی، امیدوارم از حسادت دور باشی، زیرا با ماست که آسمان این روشنی را به نمایش می‌گذارد.
به هم بشکند خسروانی مصافش
درفشی گر آه دلاور نماید
هوش مصنوعی: اگر دلاوری آه بکشد، حتی درفش خسروانی نیز خواهد شکست.
بگو آسمان را که با دُردنوشان
سلوکی ازین گونه بهتر نماید
هوش مصنوعی: به آسمان بگو که با می‌نوشان، حال و هوایی از این نوع بهتر از خود نشان فراموش نکند.
به دل جور کمتر ستیزد و گرنه
شکایت به دیوان داور نماید
هوش مصنوعی: اگر دل به دلخوری‌ها کمتر واکنش نشان دهد، در غیر این صورت، باید شکایت خود را به مراجع قانونی و داوری مطرح کند.
شه دین و دنیا علیّ بن موسی
که خاک درش دیده انور نماید
هوش مصنوعی: علی بن موسی، که بزرگترین شخصیت دین و دنیا است، چنان با عظمت و نورانی است که حتی خاک درب خانه‌اش به قدری با ارزش و زیباست که دیده می‌شود.
بود خشتی از بارگاه جلالش
که در دیده ها عرش اکبر نماید
هوش مصنوعی: یک تکه از ساختمان با عظمت او وجود دارد که در چشم‌ها مانند بزرگ‌ترین عرش به نظر می‌رسد.
زهی قبّهٔ نوربخشی که پیشش
کم از ذره خورشید خاور نماید
هوش مصنوعی: ای کاش آن گنبد نورانی را ببینی که در برابرش حتی ذره‌ای از خورشید شرق کم نور به نظر می‌رسد.
چه نقصان رسد پایهٔ جاه او را
ز سبقت که خصم بد اختر نماید؟
هوش مصنوعی: آیا از کینه و بدخویی دشمن، مقام و موقعیت او آسیب خواهد دید؟
بود همچو تقدیم ساحر به موسی
تقدم که خصم فسونگر نماید
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به اینکه کسی مانند ساحر که می‌خواهد متمایز از دیگران باشد، به موسی پیشی می‌گیرد و قدرت خودش را به نمایش می‌گذارد. در واقع، این تصویر بیانگر رقابت و تقابل میان یک قدرت الهی و یک قدرت جادویی یا شیطانی است. این تقابل نشان می‌دهد که چگونه هر یک می‌کوشد تا بر دیگری تسلط یابد و برتری خود را نشان دهد.
به رنگ سلام از ره بی نیازی
گدای درش رد گوهر نماید
هوش مصنوعی: سلامی به رنگ رضایت از راه استقلال و بی نیازی، از در گدایی او، مهر و محبتش را نشان می‌دهد.
نهیبش به هنگام دفع تطاول
اگر منع تاثیر اختر نماید
هوش مصنوعی: زمانی که او با صدای قاطع خود به جلوگیری از زیاده‌خواهی‌ها می‌پردازد، اگر مانع شود، تأثیر ستاره‌ها نمایان خواهد شد.
فرو ریزد از یکدگر ماه و انجم
فلک را چو برج کبوتر نماید
هوش مصنوعی: ماه و ستاره‌ها به سمت یکدیگر می‌ریزند و آسمان همچون برجی از کبوتران به نظر می‌رسد.
شها هر سحرگاه، خورشید خاور
جبین، از سجودت منوّر نماید
هوش مصنوعی: ای خورشید، هر صبحگاه، روشنایی چهره‌ات از فروتنی و سجده من تابیده می‌شود.
تویی آن که هنگام مسکین نوازی
کف کافیت خاک را زر نماید
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که وقتی بر مسکینی توجه می‌کنی، دست‌هایت آنقدر پر از خیر و برکت است که خاک را به طلا تبدیل می‌کند.
کنم مطلعی تازه در شأنت انشا
که برصفحه چون موج گوهر نماید
هوش مصنوعی: می‌خواهم شعری جدید در شأن تو بنویسم که مانند موجی، زیبایی و درخشش تو را بر صفحه نمایش دهد.