شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا
خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود
زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک
دامن زکاوش مژه کان یمن شود
جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست
پیراهنی که محرم آن گلبدن شود
سوزد حلاوتش لب حوران خلد را
کوثر اگر به چاشنی آن دهن شود
جز چشم آشنا نتواند سفید شد
در کشوری که یوسف ما را وطن شود
باشد همان به رهگذرت ای نسیم مصر
چشمم اگر سفیدتر از پیرهن شود
خیزد چو گرد، شور قیامت ز رهگذر
روزی که ترک غمزهٔ او راهزن شود
در دل نهفته عشق بتان را گذاشتیم
این باده ریختیم به خم تا کهن شود
هر دل که زخمیِ صف مژگان یار شد
چون شانه، محرم سر زلف سخن شود
ساقی به جرعه ریز می پُر تکال را
تا این سفال کهنه بهار ختن شود
نگذاشت دست حادثه در باغ روزگار
شاخی که آشیانهٔ مرغ چمن شود
خواهم تن شکسته سپارم به ارض توس
گردد چو خاک، خاک در بوالحسن شود
جان جهان، امام امم، معدن کرم
کز فیض خلق او همه عالم ختن شود
شاها تویی که خسرو خاور غلام توست
نبود روا که تیره مرا انجمن شود
مگذار بیش از این ز سپهر ستم مدار
جان حزین خسته اسیر محن شود
گردد اگر مدیح نگار تو خامه ام
هر نقطه ای به صفحه غزال ختن شود
آن را که شوق کعبهٔ کویت ز جا برد
هر قطرهای در آبله، دُرّ عدن شود
فردا دهم به طرّهٔ حورانش ارمغان
گردی اگر ز کوی تو عطر کفن شود
نو کرده ام به نام تو دیوان عشق را
تا حشر نام تو نتواند کهن شود
شمارهٔ ۳۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا: قول و عمل زشت و نکو گرچه قضا کردشمارهٔ ۳۵ - وصف بهار و مدح حضرت امام رضا علیه السلام: دل شاد را جمع، ساغر نماید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود
زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که دل در یاد تو داشته باشد، آنچنان که زلفت مانند گلهای خوشبو و بهار صورتت شبیه گل یاسمن شود.
ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک
دامن زکاوش مژه کان یمن شود
هوش مصنوعی: به خاطر یادآوری زیبایی لبانت، اشکهایم مانند دامنهایی که از کازور مژههایم پایین میآید، زلال و دلانگیز میشود.
جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست
پیراهنی که محرم آن گلبدن شود
هوش مصنوعی: تنها نشانهٔ عشق و اشتیاق میتواند همچون پردههای چشمان یعقوب باشد. غیر از این، هیچ چیز دیگری نمیتواند به آن زیبایی و جذابیت برسد.
سوزد حلاوتش لب حوران خلد را
کوثر اگر به چاشنی آن دهن شود
هوش مصنوعی: اگر چشیدن شیرینی کوثر، لبهای حوریان بهشتی را بسوزاند، پس چگونه میتوان طعم آن را در دهان چشید؟
جز چشم آشنا نتواند سفید شد
در کشوری که یوسف ما را وطن شود
هوش مصنوعی: تنها چشمی آشنا میتواند در جایی که یوسف ما وطن میشود، روشن و سفید باشد.
باشد همان به رهگذرت ای نسیم مصر
چشمم اگر سفیدتر از پیرهن شود
هوش مصنوعی: ای نسیم مصر، اگر چشمانم سفیدتر از پیراهن شود، به راهگذرت بگو که همین بهتر است.
خیزد چو گرد، شور قیامت ز رهگذر
روزی که ترک غمزهٔ او راهزن شود
هوش مصنوعی: روز قیامت چون گردی برپا میشود که در آن، دلها لرزان و وحشتزده خواهند بود، زمانی که دلبرِ محبوبش، با ناز و غمزههایش، راهزنی برای دلها شود و همه را به تزلزل در بیاورد.
در دل نهفته عشق بتان را گذاشتیم
این باده ریختیم به خم تا کهن شود
هوش مصنوعی: در دل خود عشق معشوقان را پنهان کردهایم و این شراب را در ظرفی ریختهایم تا قدیمی و کهنه شود.
هر دل که زخمیِ صف مژگان یار شد
چون شانه، محرم سر زلف سخن شود
هوش مصنوعی: هر قلبی که به خاطر زیبایی و دلربایی چشمان معشوق جریحهدار میشود، مانند شانهای میشود که به راز و رمز موهای او آشنا میگردد.
ساقی به جرعه ریز می پُر تکال را
تا این سفال کهنه بهار ختن شود
هوش مصنوعی: بشر تا زمانی که از تمامی مشکلات خود رها نشده و زندگی خوشی را تجربه نکرده است، باید از روزهای خوب و خوش گذرانی بهرهبرداری کند. در این میان، تجدید زندگی و دگردیسی در زمان بهار میتواند نویدبخش تغییرات مثبت باشد.
نگذاشت دست حادثه در باغ روزگار
شاخی که آشیانهٔ مرغ چمن شود
هوش مصنوعی: حوادث و شرایط زندگی اجازه ندادند که در این دنیا دمی آرامش و زیبایی پیدا کنم تا جایی برای آرامش و آسایش ذهنی داشته باشم.
خواهم تن شکسته سپارم به ارض توس
گردد چو خاک، خاک در بوالحسن شود
هوش مصنوعی: میخواهم بدن آسیبدیدهام را به خاک توس بسپارم، تا همانطور که خاک تبدیل به خاک میشود، خاک آنجا نیز به خاک بوالحسن مبدل گردد.
جان جهان، امام امم، معدن کرم
کز فیض خلق او همه عالم ختن شود
هوش مصنوعی: روح جهان، پیشوای همه پیشوایان و منبع سخاوت است؛ از الطاف اوست که تمامی عالم به وصال و خوشبختی دست مییابند.
شاها تویی که خسرو خاور غلام توست
نبود روا که تیره مرا انجمن شود
هوش مصنوعی: ای شاه، تو فرمانروای خاور هستی و فرمانبردار توست. نادرست است که جمعی از تیره و قبیله من در کنار هم باشند.
مگذار بیش از این ز سپهر ستم مدار
جان حزین خسته اسیر محن شود
هوش مصنوعی: اجازه نده که آسمان ظلم و ستم، بیش از این بر تو فشار آورد و باعث شود که جان weary و آشفتهات درگیر درد و مشکل شود.
گردد اگر مدیح نگار تو خامه ام
هر نقطه ای به صفحه غزال ختن شود
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درباره زیبایی تو بگویم، هر کلمهای که بنویسم، به مانند نقشی زیبا بر این صفحه خواهد بود.
آن را که شوق کعبهٔ کویت ز جا برد
هر قطرهای در آبله، دُرّ عدن شود
هوش مصنوعی: کسی که به عشق کعبهٔ زیبایی تو از خود بیخود شده، حتی کوچکترین قطرهای از وجودش میتواند مانند دُرّهای بهشتی ارزشمند باشد.
فردا دهم به طرّهٔ حورانش ارمغان
گردی اگر ز کوی تو عطر کفن شود
هوش مصنوعی: اگر تو فردا هدیهای به زیباییهای حوریان بدهی، حتی بوی کفن هم از کوی تو عطری خوش خواهد داشت.
نو کرده ام به نام تو دیوان عشق را
تا حشر نام تو نتواند کهن شود
هوش مصنوعی: من به واسطه عشق تو اشعارم را تازه و نو کردهام تا همیشه و تا قیامت، نام تو کهنه نشود.