گنجور

شمارهٔ ۶

آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار
خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم
آه که برچیده شد زود ز بزم جهان
مسند شهبازخان خان جمیل الشیم
رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود
معدن عز و شرف منبع جود و کرم
نخل بلندش که بود سرو ریاض جهان
خم شد و از پا فتاد زین فلک پشت خم
دیدهٔ ایام ریخت از غم او سیل خون
بر سر عالم فشاند ماتم او خاک غم
چون ز غم آباد دهر یافت ملالت نهاد
در روضات جنان با دل خرم قدم
خامهٔ هاتف نوشت از پی تاریخ او
آه ز دنیا برفت صاحب سیف و قلم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار
خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم
هوش مصنوعی: او حسرت می‌خورد که به خاطر ظلم زمانه و بی‌عدالتی روزگار، پادشاه زندگی و هستی‌اش به سرزمین عدم و نابودی رفت.
آه که برچیده شد زود ز بزم جهان
مسند شهبازخان خان جمیل الشیم
هوش مصنوعی: ای کاش که زود بی‌خبر از دنیا، جایی که خان جمیل الشیم مانند شاهباز نشسته بود، جمع و مراسم به پایان رسید.
رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود
معدن عز و شرف منبع جود و کرم
هوش مصنوعی: امیر بزرگ و معتبر از دنیا رفت، کسی که نشانه‌ی عزت و شرافت بود و منبع بخشش و generosity.
نخل بلندش که بود سرو ریاض جهان
خم شد و از پا فتاد زین فلک پشت خم
هوش مصنوعی: نخل بلند او که نماد زیبایی و عظمت بود، به خاطر فشارهایی که از سوی زندگی و جهان بر آن تحمیل شد، از پا افتاد و خم شد.
دیدهٔ ایام ریخت از غم او سیل خون
بر سر عالم فشاند ماتم او خاک غم
هوش مصنوعی: چشم روزگار به خاطر اندوه او، مانند سیلی از خون جاری شد و بر سر جهانیان ماتم و اندوهی برپاشد. زمین نیز پر از غم او شد.
چون ز غم آباد دهر یافت ملالت نهاد
در روضات جنان با دل خرم قدم
هوش مصنوعی: زمانی که از اندوه این دنیا خسته شدم، در باغ‌های بهشت با دل شاد گام برداشتم.
خامهٔ هاتف نوشت از پی تاریخ او
آه ز دنیا برفت صاحب سیف و قلم
هوش مصنوعی: صدای ندا کننده از قلم نوشت که زندگی او را ثبت کرد؛ آه از این دنیا که صاحب شمشیر و قلم، دیگر در میان ما نیست.