گنجور

شمارهٔ ۴

خان والا گهر محمدخان
که ازو بود ملک و دین معمور
آن‌که چون او نزاد فرزندی
مادر دهر در مرور دهور
آن‌که در روزگار معدلتش
بود با باز بازی عصفور
قدرش چاکر و قضاش مطیع
فلکش بنده اخترش مزدور
چاکر آستان او قیصر
حاجب بارگاه او فغفور
مور با لطف او قوی چون پیل
پیل با قهر او ضعیف چو مور
سخنش مرهم دل خسته
کرمش داروی تن رنجور
در جهان چون به چشم عبرت دید
کامدن نیست جز برای عبور
زد سراپردهٔ جلال برون
سوی نزهت سرای دار سرور
صد هزاران دریغ و درد که شد
آفتابی ز دیده‌ها مستور
کز جدائیش روز روشن خلق
گشت تاریک چون شب دیجور
از ازل چون سعادت ابدیش
بود بر صفحهٔ جبین مسطور
شد شهید و سعادتی دریافت
بی زوال و فنا و نقص و قصور
از سعادت به او رسید از فیض
آنچه در خاطری نکرده خطور
زد به گوشش سروش عالم غیب
مژده ان ربنا لغفور
کرد از خون خضاب و آرامید
در قصور جنان به حجلهٔ حور
ساقی بزم جنت و فردوس
جرعه‌ای دادش از شراب طهور
مست خفت آنچنان ز بادهٔ وصل
که نخیزد مگر به نفخهٔ صور
خفت در خون که سرخ‌رو خیزد
با شهیدان صباح روز نشور
الغرض چون نشست با شهدا
شاد در باغ جنت آن مغفور
کلک هاتف که در مصیب او
داشت بر دل جراحتی ناسور
بهر تاریخ زد رقم بادا
با شهیدان کربلا محشور

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خان والا گهر محمدخان
که ازو بود ملک و دین معمور
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش شخصیت و مقام محمدخان اشاره دارد و می‌گوید که او باعث آبادانی و رونق کشور و دین شده است. به عبارتی، وجود او به نفع جامعه و مذهب بود.
آن‌که چون او نزاد فرزندی
مادر دهر در مرور دهور
هوش مصنوعی: این شخص به قدری استثنایی و منحصر به فرد است که هیچ مادری در طول زمان نتوانسته فرزندی مانند او به دنیا آورد.
آن‌که در روزگار معدلتش
بود با باز بازی عصفور
هوش مصنوعی: شخصی که در زمان خود به اوج زیبایی و تعادل رسیده بود، با پرنده‌ای به نام باز بازی می‌کند.
قدرش چاکر و قضاش مطیع
فلکش بنده اخترش مزدور
هوش مصنوعی: قدر او را بزرگ می‌دانند و سرنوشتش تابعی از ستاره‌اش است، به گونه‌ای که او خادمی برای قدرت خود و ستاره‌اش است.
چاکر آستان او قیصر
حاجب بارگاه او فغفور
هوش مصنوعی: من خادم درگاه او هستم و به مقام بلند او افتخار می‌کنم.
مور با لطف او قوی چون پیل
پیل با قهر او ضعیف چو مور
هوش مصنوعی: در این اشعار بیان شده که مور که موجودی کوچک و ضعیف است، به واسطه‌ی لطف و قدرت خداوند می‌تواند مانند فیل قوی شود. اما از سوی دیگر، فیل، که موجودی بزرگ و قوی است، در برابر غضب و قهری که از آن خداوند ناشی می‌شود، به همان اندازه ضعیف و ناتوان می‌گردد. در واقع، قدرت و ضعف هر موجودی به اراده و خواست خداوند بستگی دارد.
سخنش مرهم دل خسته
کرمش داروی تن رنجور
هوش مصنوعی: سخن او مانند دارویی است که به دل خسته آرامش می‌بخشد و به جسم رنجور درمان می‌دهد.
در جهان چون به چشم عبرت دید
کامدن نیست جز برای عبور
هوش مصنوعی: در این دنیا وقتی با دقت و بصیرت نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آمدن ما تنها برای گذر کردن است و هیچ چیز دائمی نیست.
زد سراپردهٔ جلال برون
سوی نزهت سرای دار سرور
هوش مصنوعی: از زیر چادر بزرگ و با شکوه بیرون آمد و به سوی باغ سرسبز و خوش آب و هوا رفت.
صد هزاران دریغ و درد که شد
آفتابی ز دیده‌ها مستور
هوش مصنوعی: صدها هزار افسوس و اندوه که دیگر آنچه باید، از دیده‌ها پنهان شده است.
کز جدائیش روز روشن خلق
گشت تاریک چون شب دیجور
هوش مصنوعی: از جدایی او، روز روشن برای مردم مانند شب تاریک و ناامید شده است.
از ازل چون سعادت ابدیش
بود بر صفحهٔ جبین مسطور
هوش مصنوعی: از ابتدا، چون سعادت جاودان او بر پیشانی‌اش نوشته شده بود.
شد شهید و سعادتی دریافت
بی زوال و فنا و نقص و قصور
هوش مصنوعی: او جانش را فدای هدفی کرد و به موفقیتی رسید که همیشگی است و از هر گونه نقص و کاستی به دور است.
از سعادت به او رسید از فیض
آنچه در خاطری نکرده خطور
هوش مصنوعی: او به خوشبختی دست یافت و از نعمت‌هایی بهره‌مند شد که هرگز به ذهنش خطور نکرده بودند.
زد به گوشش سروش عالم غیب
مژده ان ربنا لغفور
هوش مصنوعی: صدای پیام‌آور آسمانی در گوشش طنین‌انداز شد که مژده می‌دهد؛ پروردگار ما بسیار بخشنده است.
کرد از خون خضاب و آرامید
در قصور جنان به حجلهٔ حور
هوش مصنوعی: او با خونی که به بدنه‌اش نشسته، در باغ‌های بهشت آرامش یافت و در کنار حوری‌ها قرار گرفت.
ساقی بزم جنت و فردوس
جرعه‌ای دادش از شراب طهور
هوش مصنوعی: ساقی میخانه به فردوس، یک جرعه از شراب ناب به او داد.
مست خفت آنچنان ز بادهٔ وصل
که نخیزد مگر به نفخهٔ صور
هوش مصنوعی: خواب عمیقی بر او غلبه کرده است، به اندازه‌ای که تنها با صدای بیداری به هوش می‌آید و پیش از آن، قادر به بیدار شدن نیست.
خفت در خون که سرخ‌رو خیزد
با شهیدان صباح روز نشور
هوش مصنوعی: در صبح روز قیامت، کسانی که با شهیدان هستند و در خون خود خفته‌اند، با چهره‌ای سرخ‌رو و شاداب برمی‌خیزند.
الغرض چون نشست با شهدا
شاد در باغ جنت آن مغفور
هوش مصنوعی: بنابراین، وقتی که او در باغ بهشت با شهدای خوشحال نشسته است، مورد بخشش قرار گرفته است.
کلک هاتف که در مصیب او
داشت بر دل جراحتی ناسور
هوش مصنوعی: صدا و نداي فرشته‌ای که در زمان سختی بر دل او تأثیر گذاشته، جراحتی عمیق و باقی‌مانده به جا گذاشته است.
بهر تاریخ زد رقم بادا
با شهیدان کربلا محشور
هوش مصنوعی: تاریخ به یاد شهدای کربلا نگاشته شده و در قیامت با آنها محشور خواهد شد.