شمارهٔ ۱۷
حیف از هدیه آن گل رعنا
که پری چهره بود و حور سرشت
حیف از آن تازه گل که بر شاخش
دست گلچین روزگار نهشت
از حریرش لباس بود آخر
بسترش خاک گشت و بالین خشت
رشتهٔ عمر آن یگانه گهر
گردش چرخ بین چگونه برشت
بود تا مزرع جهانش جای
تخم خیرات جاودانی کشت
همه نیکی گزید و نیکی کرد
آری از خوب برنیاید زشت
الغرض چون ازین جهان خراب
سوی گلزار خلد رفت نوشت:
هاتف خستهدل به تاریخش
از جهان هدیه شد به سوی بهشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حیف از هدیه آن گل رعنا
که پری چهره بود و حور سرشت
هوش مصنوعی: خوب استبدار زیبا که به صورتش میخندید و از ویژگیهای حوریان بهرهمند بود، ارزش هدیهای که به او داده شده را به خوبی میدانست.
حیف از آن تازه گل که بر شاخش
دست گلچین روزگار نهشت
هوش مصنوعی: حیف است که گل تازهای که روی شاخهاش شکوفا شده، توسط جمعآوریکننده روزگار بچینند و از بین برود.
از حریرش لباس بود آخر
بسترش خاک گشت و بالین خشت
هوش مصنوعی: این بیت به زندگی انسان اشاره دارد؛ انسان با پوشش و ظاهری زیبا و نرم به دنیا میآید، اما در نهایت همگی به خاک برمیگردند و به سادگی و بیارزشی خشت تبدیل میشوند. این موضوع نشاندهنده فلسفه گذرا بودن زندگی و ناپایداری انسانهاست.
رشتهٔ عمر آن یگانه گهر
گردش چرخ بین چگونه برشت
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند رشتهای است که اگر دقت نکنیم و به چرخش زمان بیتوجه باشیم، به سرعت از بین میرود و به پایان میرسد.
بود تا مزرع جهانش جای
تخم خیرات جاودانی کشت
هوش مصنوعی: در دنیا، زمینش محلی برای کاشتن خوشیها و کارهای نیکو و ماندگار است.
همه نیکی گزید و نیکی کرد
آری از خوب برنیاید زشت
هوش مصنوعی: همه چیزهای خوب را انتخاب کرد و کارهای نیک انجام داد. آری، از کسی که خوب است، کارهای بد برنمیآید.
الغرض چون ازین جهان خراب
سوی گلزار خلد رفت نوشت:
هوش مصنوعی: با توجه به شرایط خراب این دنیا، وقتی به باغ بهشت رفت، نوشت:
هاتف خستهدل به تاریخش
از جهان هدیه شد به سوی بهشت
هوش مصنوعی: صدای دلbroken از عالم، به تاریخش در آینده تقدیم شد و به سمت بهشت حرکت کرد.